- شاسپرم (دخترانه)
- ریحان
معنی شاسپرم - جستجوی لغت در جدول جو
- شاسپرم
- ریحان سبز
- شاسپرم
- ریحان، از سبزی های خوردنی خوشبو با ساقۀ نازک و برگ های درشت بیضی که به صورت خام خورده می شود، اسفرغم، ونجنک، نازبو، شاه پرم، شاه سپرغم، اسپرم، سپرغم، اسفرم، شاه سپرم، شاه اسپرغم، ضومران، سپرم، سپرهم، ضیمران، اسپرغم، شاه اسپرم
برای مثال از سر شاسپرم تا نکنی لختی کم / ندهد رونق و بالنده و بویا نشود (منوچهری - ۳۴)
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
هر گیاه که برگ آن بوی خوش دارد ریحان
سلول جنسی نر که در بیضه ها ساخته می شود و می تواند تخمک را بارور کند، اسپرم، منی دانه، زامه
ریحان، از سبزی های خوردنی خوشبو با ساقۀ نازک و برگ های درشت بیضی که به صورت خام خورده می شود، اسپرغم، شاه سپرم، ونجنک، ضومران، نازبو، ضیمران، شاسپرم، اسفرغم، سپرهم، سپرم، شاه پرم، اسفرم، شاه اسپرم، شاه سپرغم، شاه اسپرغم، سپرغم
هر گیاه خوشبو ریحان، هر گیاه، سبزه، میوه
هر گیاه خوشبو ریحان، هر گیاه، سبزه، میوه
پروانه برای آزادی رفت و آمد اشخاص از مملکتی بمملکت دیگر گذرنامه جواز عبور پته تذکره باشبرد، اجازه عبور بکشتی بازرگانی از آبهای ساحلی مملکتی
شاه اسپرغم ریحان سبز
شاه اسپرم غم ریحان سبز
گل، هر گیاه خوش بو
ریحان، از سبزی های خوردنی خوشبو با ساقۀ نازک و برگ های درشت بیضی که به صورت خام خورده می شود، ضیمران، شاه سپرم، شاه اسپرم، اسفرغم، شاه سپرغم، سپرم، شاسپرم، شاه اسپرغم، نازبو، سپرهم، اسپرم، ضومران، سپرغم، ونجنک، اسفرم، شاه پرم
ریحان، از سبزی های خوردنی خوشبو با ساقۀ نازک و برگ های درشت بیضی که به صورت خام خورده می شود، ضیمران، شاه سپرم، شاه اسپرم، اسفرغم، شاه سپرغم، سپرم، شاسپرم، شاه اسپرغم، نازبو، سپرهم، اسپرم، ضومران، سپرغم، ونجنک، اسفرم، شاه پرم
ریحان، از سبزی های خوردنی خوشبو با ساقۀ نازک و برگ های درشت بیضی که به صورت خام خورده می شود، سپرم، نازبو، شاه اسپرغم، ونجنک، شاه سپرغم، شاسپرم، شاه اسپرم، اسفرغم، ضومران، اسپرغم، اسفرم، سپرغم، سپرهم، ضیمران، اسپرم، شاه پرم برای مثال بوستان افروز بنگر رسته با شاه سپرم / گر ندیدستی خط قوس قزح بر آسمان (ازرقی - ۷۲)
ریحان، از سبزی های خوردنی خوشبو با ساقۀ نازک و برگ های درشت بیضی که به صورت خام خورده می شود، شاه سپرغم، نازبو، ضومران، اسپرغم، شاه اسپرم، ونجنک، شاسپرم، اسفرغم، سپرهم، اسفرم، شاه سپرم، شاه اسپرغم، سپرغم، ضیمران، اسپرم، سپرم
سپری آخرشده به آخر آمده به پایان رسیده به نهایت رسیده، نیست شده معدوم گردیده معدوم ناچیز منقرض مرده
گیاهی از تیره اسپرکها که جزو تیره های نزدیک کو کناریان هستند و اکثر آنرا جزو تیره کوکناریان محسوب میدارند. این گیاه سر دسته گیاهان تیره اسپرکها است و همه مشخصات گیاهان این تیره را دارد. دارای برگهایی متناوب و دراز و نسبه باریک است. گلهایش سفید یا زرداند و بشکل خوشه در انتهای ساقه قرار گرفته اند. تعداد کاسبرگهایش بین 4 تا 8 متغیر است. پرچمهایش نیز بین 10 تا 3 تغییر میکند. میوه اش بشکل کپسول یک حفره یی است. از گیاهان این تیره نزدیک به 30 گونه شناخته شده اند اسلیح اسلیخ جهری زعفران یمنی بلیهه ویبه ویهه بکم لیرون طفشون بلیخاء، اسپرک رنگ، هندوانه و خربزه
گیاهی از دسته اسپرس ها از تیره پروانه واران. ساقه ایست بارتفاع 30 تا 60 سانتی متر و برگهایش جفت جفت و دراز و نوک تیزند. گلهایش صورتی کم رنگ و دارای خطوط ارغوانی است. میوه اش محتوی یک تخم است و در اراضی آهکی خوب میروید. این گیاه مصرف علیق دارد اسپست عرن انوبروخیس اونوبروخیس
سپرز
انواع ورزش هائی که در هوای آزاد انجام شود
اسپرغم
افشانه
پاسپار
بزرگترین پر در بال طیور شاهبال شهپر
گیاهی علفی از خانوادۀ باقلا با ساقه های نازک و گل های صورتی به شکل پروانه که به عنوان خوراک دام مصرف می شود، یونجه، سپست، سبیس، اسپست، آسپست
پاسپار، پایمال شده، لگدمال شده، لگدکوب، پامال
ورزش، ورزشکار مثلاً آدم اسپرت،
ورزشی مثلاً لباس اسپرت،
غیر رسمی و ساده، مناسب برای مکان های غیر رسمی مثلاً در مهمانی های رسمی هم لباس های اسپرت می پوشد
ورزشی مثلاً لباس اسپرت،
غیر رسمی و ساده، مناسب برای مکان های غیر رسمی مثلاً در مهمانی های رسمی هم لباس های اسپرت می پوشد
گیاهی علفی یکساله با برگهای دراز، گلهای زرد و میوۀ کپسولی که در رنگرزی به کار می رود، ورس، سپرک، اسفرک، زریر
((اِ پِ رِ))
فرهنگ فارسی معین
وسیله ای حاوی مایع که با فشار دکمه آن مایع درونش به صورت ذرات ریز خارج می شود، افشانه (واژه فرهنگستان)، مایعی که به شکل پودر از این ظرف بیرون پاشیده می شود