جدول جو
جدول جو

معنی شاذکه - جستجوی لغت در جدول جو

شاذکه
(ذِ کَ)
این کلمه برای زوائد نباتی (پیچک گیاه، ریشه های چنگکی، زائدۀ برگ، پرز گیاه و غیره) بکار میرود. (دزی ج 1 ص 715) ، به ضمائم و زوائد گوناگون اندامهای مولدۀ برخی از قارچها (قارچ مو) اطلاق میشود. (دزی ج 1 ص 715)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شاذه
تصویر شاذه
مؤنث واژۀ شاذ، نادر، کمیاب، منفرد، تنهامانده
فرهنگ فارسی عمید
(ذَ نَ / نِ)
سنگ طلائی رنگ مایل بسیاه و زود شکن است. انواع آن عدسی و گاورسی است. آن را از طورسینا می آورند و در ترکیب برخی از ادویه به کار می رود. (فرهنگ شعوری). و رجوع به شادنج و حجرالدم شود
لغت نامه دهخدا
(ذَ لَ)
شادله. دیهی است به مغرب. (منتهی الارب). به نوشتۀ شعرانی دیهی از افریقیه. (ریحانه الادب). از محال تونس. (شدالازار چ قزوینی، حاشیۀ ص 474). رجوع به شادله شود
لغت نامه دهخدا
(لَ کِ)
دهی از بخش ماسال شاندرمن شهرستان طوالش. دارای 188 تن سکنه. آب آن از رودخانه. محصول آن برنج، پشم، لبنیات و ابریشم است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(ءِ کَ)
تأنیث شائک. شجره شائکه، درخت خارناک. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(ءِ کَ)
رجوع به جهودانه شود
لغت نامه دهخدا
(یِ کَ)
شائکه. مؤنث شائک، درخت خارناک. (دهار). رجوع به شائکه شود
لغت نامه دهخدا
(یِ کَ)
خاری است که صمغ آن را عنزروت خوانند و در مرهمها بکار برند. (برهان قاطع) (از ناظم الاطباء). رجوع به جهودانه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از شائکه
تصویر شائکه
مونث شائک خاردار تیغ دار خارناک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شایکه
تصویر شایکه
مونث شائک خاردار تیغ دار خارناک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاذه
تصویر شاذه
نافرمان بد کاره زن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاکه
تصویر شاکه
جمع شائک، خاردارها تیزها شاکه خارزار خارستان
فرهنگ لغت هوشیار