جدول جو
جدول جو

معنی شاذنج - جستجوی لغت در جدول جو

شاذنج
(ذَ نَ)
معرب شاذنه. شادنه. حجرالدم. صندل حدیدی. خماهن. عدسیه. حجرالطور. حجرهندی. بیدوند. معرب شاه دانه. (منتهی الارب). رجوع به حجرالدم و شاذنج و نیز رجوع به دزی ج 1 ص 715 شود
لغت نامه دهخدا
شاذنج
پارسی تازی گشته شادنگ شادنه سادنه سنگی است که در پزشکی به کارآید سنگی است عدسی شکل به رنگهای مختلف: زرد سرخ سفید خاکستری کبود و بهترین آن سرخ عدسی شکل است و آن در هندوستان به دست آید و در طب قدیم مستعمل بود شادانج شادنج سادنه حجرالدم حجرالطور
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شادنج
تصویر شادنج
نوعی سنگ به رنگ های گوناگون و معمولاً سرخ که در طب قدیم برای معالجۀ درد چشم به کار می رفته، شادنه، بیدوند، حجر هندی، شادانج
فرهنگ فارسی عمید
(دَ نَ)
معرب شادنه. حجرالدم. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). حجر الطور. حجر هندی. بیدوند. معرب شادنه و آن را حجرالدم نیز گویند و آن سنگی است نرم و کوچک عدسی الشکل جهه اسهال دموی و قرحۀ امعاء و زحیر وسل نافع. (منتهی الارب). ابوریحان در کتاب الجماهر فی معرفه الجواهر آرد: جالینوس گفته است که شاذنه بخاطر سرخی رنگ سودۀ آن حجر الدم خوانده شده... و عطاردبن محمد الحاسب را کتابی است موسوم به منافعالاحجار که از این باب در آن سخن بسیار رفته لیکن وی این بحث را با آنچه به عزائم و افسونها مانند است درآمیخته است. (الجماهر چ حیدرآباد دکن ص 217). و از قول دیسقوریدس آورده است که سنگ آهن ربای سوخته به شاذنه مبدل شود. (ایضاً ص 213). در ترجمه صیدنه آمده: او را به رومی حمیاطوس و هماطیطس گویند و بسریانی شادنا گویند و بپارسی شادنه بود و آن را بیدوند هم گویند و بتازی او را حجرالدم گویند و در وجه تسمیۀ او به حجرالدم گفته اند که چون جرم او را بسایند مانند خون شودچنانچه حجرلبنی را که سودۀ او را به شیر تشبیه کرده اند، و او را حجرطور گویند به نسبت طورسینا و از جمله انواع او شادنج عدسی بهتر بود و استعمال او در ادویه کنند و جرم او سرخ بود و بر آن نقطه ها بر شکل آبله بود بمقدار ماش و عدس... و چنین آورده اند که یک نوع از او آن است که جرم او سست بود و نیز او را کبریت احمر گویند. (از ترجمه صیدنه صص 56- 57). و در مخزن الادویه آمده: به سین مهمله نیز آمده و به عربی حجرالدم نامند جهت آنکه حابس دم است و یا آنکه رنگ آن بعد سودن برنگ خون سرخ میباشد و حجرالطور نیز نامندجهت آنکه از جبل الطور می آورند و حجر هندی نیز جهت آنکه در هند بهم میرسد ماهیت آن سنگی است سریع التفتت عدسی شکل و جاورسی شکل نیز و به الوان مختلفه و به انواع متکثره میباشد، سرخ و زرد و سفید و خاکستری و تیره مایل به سیاهی و خشخاشی سرخ و زرد و با نقطه های ابلق و بهترین همه سرخ عدسی شکل آن است که مصری نامند سریعالتفتت و مکسور آن نیز سرخ باشد و زبون ترین همه خاکستری رنگ تیره آن است که هندی گویند و همه این انواع معدنی میباشند و حکیم میرمحمد مؤمن در تحفه نوشته که فقیر همه اینها را مشاهده کرده و تجربه نموده سفید را در فیروز کوه و سرخ و زرد و ابلق را درحوالی خوار ری و هندی را در جبال قزوین، و مصنوع نیز میباشد از مغناطیس محرق، و این سیاه و زود شکن تر از معدنی است و در جمیع افعال مانند معدنی، بخلاف مصنوع از حجرالحمار محرق که اغبر ثقیل الوزن میباشد. طبیعت مغسول آن در آخر اول سرد و در دوم خشک و غیر مغسول آن در اول سرد و در آخر دوم خشک و بعضی در دوم سردو در سوم خشک و بعضی درسوم گرم و خشک نیز گفته اند، و مستعمل، مغسول آن است و قوت آن تا بیست سال باقی میماند افعال و خواص آن مجفف ورادع و قابض بی لذع و خاتم و مدمل قروح و مقوی عصب و عضل و قوت باصره و حابس سیلان خون اعضای ظاهری و باطنی و آشامیدن آن با آب انارین و امثال آن جهت نفث الدم و با شراب جهت عسرالبول و سیلان حیض دائم و درور منی و با ادویۀ مناسبه جهت اسهال دموی و قرحۀ امعا و زحیر و سل و اکتحال آن با شیر دختران و سفیدۀ تخم مرغ و امثال آن جهت رمد و دمعه و سلاق و سوزش پلک چشم و قرحه و جرب و حکۀ حاد و با آب حلبه جهت امراض بلغمی غلیظۀ چشم و با آب خالص جهت خشونت اجفان پی ورم و چون از آن شافه سازند و به اقاقیا بیامیزند و در چشم کشند جهت دفع امراض چشم و جرب نافع و ذرور غیرمغسول آن جهت گوشت زاید جراحات و رویانیدن گوشت صالح مجرب و بدستور قطور ساییدۀ آن با آب که غلیظ باشد و با گشنیز و مانند آن جهت ثبور و قروح حاده و مزمنه و جراحات مزمنه و جراحت مقعد و رحم و قضیب و اعضای عصبانی بی عدیل و طلای آن جهت حمره و سوختگی آتش، مقدار شربت آن از یکدانگ تا نیم مثقال، مضر مثانه، مصلح آن کتیرا، بدل آن حجر مقناطیس سوخته و در ادویۀ عین حضض و یا روی سوختۀ نیم وزن آن و چهار دانگ آن توتیا و در غیر آن دم الاخوین و طریقۀ غسل و اقراص و مرهم آن درقرابادین مذکورشد و عدسی بسیار صلب سرخ خشک تر از سایر اقسام و جهت قروح خصوص قروح سفل و قروح حادث از سوختگی آتش و لهیب آن نافع و شادنج مصنوع مضر معده و احشا و مصلح آن عصارۀ زرشک است. (مخزن الادویه). و رجوع به ابن البیطار و دزی ج 1 ص 715 ذیل شاذنج و حجر الدم و تحفۀ حکیم مؤمن و اختیارات بدیعی و تذکرۀ ضریر انطاکی ص 213 و الفاظ الادویه و شادنه و شاذنه و شاذنج شود
لغت نامه دهخدا
(ذَ نَ / نِ)
سنگ طلائی رنگ مایل بسیاه و زود شکن است. انواع آن عدسی و گاورسی است. آن را از طورسینا می آورند و در ترکیب برخی از ادویه به کار می رود. (فرهنگ شعوری). و رجوع به شادنج و حجرالدم شود
لغت نامه دهخدا
سنگی است عدسی شکل به رنگهای مختلف: زرد سرخ سفید خاکستری کبود و بهترین آن سرخ عدسی شکل است و آن در هندوستان به دست آید و در طب قدیم مستعمل بود شادانج شادنج سادنه حجرالدم حجرالطور
فرهنگ لغت هوشیار