جدول جو
جدول جو

معنی شادمانی - جستجوی لغت در جدول جو

شادمانی
شادی و خوشی، خوشحالی، برای مثال غم و شادمانی نماند ولیک / جزای عمل ماند و نام نیک (سعدی۱ - ۷۲)
تصویری از شادمانی
تصویر شادمانی
فرهنگ فارسی عمید
شادمانی
عبیداﷲ بن ابی احمد عاصم بن محمد الشادمانی الحنیفی، مکنی به ابوسعد از ابوالحسن علی بن الحسن الداودی و دیگران سماع حدیث کرد، ابوالقاسم هبهاﷲ بن عبدالوارث الشیرازی از وی حدیث شنید، بعد از سنۀ 480 هجری قمری درگذشت، (از انساب سمعانی و لباب الانساب، ذیل شاذمانی)
لغت نامه دهخدا
شادمانی
نشاط، خوشحالی، شادی، شادانی، خرمی، سرور، مسرت، انبساط، بشاشت، ابتهاج، فرح، بهجت، عشرت، طرب، در مقابل نژندی و غم:
ازو شادمانی ازویت غمست
ازویت فزونی ازویت کمست،
فردوسی،
شد از شادمانی رخش ارغوان
که تن را جوان دید و دولت جوان،
فردوسی،
به پیوند با او چرایی دژم
کسی نسپرد شادمانی به غم،
فردوسی،
نژندی و هم شادمانی ز تست
انوشه دلیری که راه تو جست،
فردوسی،
چو در دست جدایی بیش مانی
ز وصلت بیش یابی شادمانی،
(ویس و رامین)،
غم و شادمانی نماند ولیک
جزای عمل ماند و نام نیک،
سعدی (بوستان)،
رفع غم دل نمی توان کرد
الا به امید شادمانی،
سعدی،
که این منزل درد و جای غم است
در این دامگه شادمانی کم است،
حافظ،
که را دیدی تو اندر جمله عالم
که یکدم شادمانی یافت بی غم،
شبستری،
، ظاهراً فردوسی در این بیت بمعنای جشن و عید بکار برده است، (از یادداشت مؤلف) :
یکی شادمانی بد اندر جهان
خنیده میان کهان و مهان،
فردوسی،
- امثال:
شادمانی زعفران دیر نپاید، (امثال و حکم)،
بس مدتی نماند تا غم شود پدید
زان شادمانیی که بدل زعفران برد،
عمادی شهریاری (از امثال و حکم)
لغت نامه دهخدا
شادمانی
منسوب به شادمانه، رجوع به شادمانه شود
لغت نامه دهخدا
شادمانی
شادی خوشی خوشحالی سرور
تصویری از شادمانی
تصویر شادمانی
فرهنگ لغت هوشیار
شادمانی
ابتهاج
تصویری از شادمانی
تصویر شادمانی
فرهنگ واژه فارسی سره
شادمانی
بشاشت، بهجت، خوشحالی، خوشی، سرور، سلوت، شادی، نشاط
متضاد: ناشادمانی، غمگینی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
شادمانی
سعادةً
تصویری از شادمانی
تصویر شادمانی
دیکشنری فارسی به عربی
شادمانی
Jolliness, Joyousness
تصویری از شادمانی
تصویر شادمانی
دیکشنری فارسی به انگلیسی
شادمانی
gaieté, joie
تصویری از شادمانی
تصویر شادمانی
دیکشنری فارسی به فرانسوی
شادمانی
allegria, gioia
تصویری از شادمانی
تصویر شادمانی
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
شادمانی
весёлость , радость , радость
تصویری از شادمانی
تصویر شادمانی
دیکشنری فارسی به روسی
شادمانی
Fröhlichkeit
تصویری از شادمانی
تصویر شادمانی
دیکشنری فارسی به آلمانی
شادمانی
радість , радість
تصویری از شادمانی
تصویر شادمانی
دیکشنری فارسی به اوکراینی
شادمانی
wesołość, radość
تصویری از شادمانی
تصویر شادمانی
دیکشنری فارسی به لهستانی
شادمانی
快乐 , 喜悦
تصویری از شادمانی
تصویر شادمانی
دیکشنری فارسی به چینی
شادمانی
شادمانی، شادی، شادابی
دیکشنری اردو به فارسی
شادمانی
হাসিখুশি , আনন্দ
تصویری از شادمانی
تصویر شادمانی
دیکشنری فارسی به بنگالی
شادمانی
شادمانی , خوشی
تصویری از شادمانی
تصویر شادمانی
دیکشنری فارسی به اردو
شادمانی
alegría
تصویری از شادمانی
تصویر شادمانی
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
شادمانی
ความร่าเริง , ความสุข
تصویری از شادمانی
تصویر شادمانی
دیکشنری فارسی به تایلندی
شادمانی
furaha
تصویری از شادمانی
تصویر شادمانی
دیکشنری فارسی به سواحیلی
شادمانی
neşelilik, neşe, mutluluk
تصویری از شادمانی
تصویر شادمانی
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
شادمانی
陽気さ , 喜び
تصویری از شادمانی
تصویر شادمانی
دیکشنری فارسی به ژاپنی
شادمانی
alegria
تصویری از شادمانی
تصویر شادمانی
دیکشنری فارسی به پرتغالی
شادمانی
명랑함 , 기쁨
تصویری از شادمانی
تصویر شادمانی
دیکشنری فارسی به کره ای
شادمانی
keceriaan, kegembiraan, kebahagiaan
تصویری از شادمانی
تصویر شادمانی
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
شادمانی
खुशमिजाज़ी , प्रसन्नता
تصویری از شادمانی
تصویر شادمانی
دیکشنری فارسی به هندی
شادمانی
vrolijkheid, vreugde
تصویری از شادمانی
تصویر شادمانی
دیکشنری فارسی به هلندی
شادمانی
עליזות , שמחה , שמחה
تصویری از شادمانی
تصویر شادمانی
دیکشنری فارسی به عبری

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شادمانه
تصویر شادمانه
(دخترانه)
خشنود، شاد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شادمانه
تصویر شادمانه
شادمان، خوشحال، خوش وخرم، برای مثال در این گیتی سراسر گر بگردی / خردمندی نیابی شادمانه (شهیدبلخی - شاعران بی دیوان - ۳۶)، بر آنچه داری در دست شادمانه مباش / وز آنچه از کف تو رفت از آن دریغ مخور (ناصرخسرو - ۲۶۸)، توام با شادی و خوشحالی، جشنی که از روی شادی و نشاط گیرند
فرهنگ فارسی عمید
ناشادانی، ناشادکامی، حالت و صفت ناشادمان، مقابل شادمانی، شادمان نبودن، رجوع به شادمانی شود
لغت نامه دهخدا
شاد شادان خوشحال، از روی شادی باخوشحالی. جشنی که از روی شادی و نشاط گیرند
فرهنگ لغت هوشیار
اندوه، غصه، غمگینی، کرب، ناخوشدلی
متضاد: شادمانی
فرهنگ واژه مترادف متضاد