جدول جو
جدول جو

معنی شادلو - جستجوی لغت در جدول جو

شادلو
دیهی است از دهستان آواجیق، بخش حومه شهرستان ماکو، واقع در 26 هزارگزی جنوب باختری ماکو و 2 هزارگزی شمال راه شوسۀ کلیساکندی، از لحاظ موقع جغرافیایی جلگه ای و آب و هوای آن معتدل و سالم است، 442تن جمعیت دارد، آب آن از قره سو، محصول عمده آن غلات و شغل اهالی آن زراعت، گله داری، صنایع دستی و جاجیم بافی است، راه ارابه رو دارد و در تابستان از راه اورج کندی رفت و آمد با اتومبیل امکان پذیر است، شامل دو محل بفاصله 3 هزارگزی یکدیگر است که به شادلوی بالا و شادلوی پایین معروفند، شادلوی بالا دارای 156 تن جمعیت است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ص 289)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شادلی
تصویر شادلی
(پسرانه)
نام چندتن از بزرگان عرب
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شادرو
تصویر شادرو
(دخترانه)
شادرخ
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شادخو
تصویر شادخو
خوشحال، شادمان، خوش و خرم
فرهنگ فارسی عمید
(دُ)
زونو ریدولفو. پسر ارشد یوهان گوتفرید شادو، مجسمه ساز آلمانی. بسال 1786 میلادی در رم تولد و به سال 1822م. وفات یافت. در پرتو عده ای از آثار خود که دارای جذبۀ شاعرانه اند معروف شد. از جملۀ این آثار: ’سقراط در نزد تئودوتا’ و نقش برجستۀ ’یک سانحۀ طغیان’، مجسمه های گروهی ’الکتر و اورست’، ’ژولیوس مانسوئتوس در حال مرگ در آغوش پسرش’، اثر دلپذیر و نفیس ’دختری که بند صندل خود را می بندد’ را میتوان نام برد
لغت نامه دهخدا
نام یکی از طوایف ایل قشقائی ایران و مرکب از بیست خانوار است که در ’همراه عمله’ ساکن هستند، (جغرافیای سیاسی کیهان ص 82)
لغت نامه دهخدا
طائفه ای از طوائف قشقائی، (جغرافیای سیاسی کیهان ص 82)
لغت نامه دهخدا
مرتضی قلیخان شاملو، متخلص به مرتضی، در اوایل سلطنت شاه صفی ایشیک آقاسی بود سپس عزل گردید و در زمان تألیف تذکرۀ نصرآبادی به وزارت اردبیل گماشته شد، دیوان مخطوط او ذیل شمارۀ 4586 کتاب خانه ملی ملک موجود است، (از الذریعه ج 9 ص 1027)
مرتضی قلیخان سلطان شاملو، فرزند ارشد حسینخان شاملو است، نصرآبادی درباره او گوید: مردی در کمالات انسانی بی نظیر و در خط شکسته زبردست بود، از اشعار او ابیاتی نیز آورده است
قیصر، از طایفۀ شاملو، معروف به هروی است زیرا مدتی در هرات از ملازمان حسین خان بود و معارض ملاشکوهی، از تاریخ زندگی او اطلاعی در دست نیست، (از الذریعه ج 9 ص 894)
لغت نامه دهخدا
ایشک چوپان، دهی است جزء دهستان خرقان بخش آوج شهرستان قزوین واقع در 30000 گزی خاوری آوج. هوای آن معتدل و دارای 417 تن سکنه است. آب آنجا از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات، باغات انگور. شغل اهالی زراعت و صنایع دستی آنان قالی و جاجیم بافی است. راه آن مالرو است، از طریق رودخانه ماشین میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
دهی از دهستان بدوستان بخش هریس شهرستان اهر، دارای 365 تن سکنه، آب آن از چشمه، محصول آن غلات، حبوب و سردرختی، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(لُ)
چارلی چاپلین، هنرپیشه و کارگردان مشهور سینمای صامت و ناطق. وی بسال 1889 میلادی در شهر لندن متولد شد و دیرزمانی در ایالات متحدۀ امریکا بسر برد و از نوابغ عالم سینما بشمار است. رجوع به چارلی چاپلین در ذیل لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا
(دِ لَ)
موضعی است به مغرب در نزدیکی تونس. شاذله نیز گفته اند. (تاج العروس ذیل ش دل) و رجوع به شاذلی و شاذلیه شود
لغت نامه دهخدا
دولیخان کرد شادللو، از سرکردگان اکراد در زمان امیر علم خان خزیمه از ملتزمان رکاب نادرشاه و سران خراسان که امیرعلم خان خواهر او را به زنی گرفته و چون مورد هجوم واقع شد به نزد او رفت. سرداران اکراد از حقیقت امر مطلع شدند و از دولیخان امیرعلم خان را خواستند و دولیخان چون تاب مقاومت ایلات را نداشت و نگاه داشتن امیر را در حوصلۀ خود ندید او رابسمت اسفراز که مردم آنجا با او موافقت داشتند فرستاد. (از مجمل التواریخ گلستانه ص 65 و 66 و 67). و رجوع به ص 302 و 352 حواشی و توضیحات همین کتاب شود
لغت نامه دهخدا
(دِ)
سیدالقطب الامام علی الادریسی الشادلی، مکنی به ابوالحسن استاد فرقۀ شاذلیه. رجوع به شاذلی و شاذلیه شود
لغت نامه دهخدا
(دِ لی / لی ی)
منسوب است به قریۀ شادله. رجوع به شادله و شاذلی شود
لغت نامه دهخدا
خوشحال، (آنندراج)، خوش و مسرور و خوشحال و شادمان و خرم، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
دهی جزء دهستان چای پاره بخش مرکزی شهرستان زنجان واقع در 15 هزارگزی شمال باختری زنجان و 12 هزارگزی راه آهن زنجان تبریز، کوهستانی، سردسیر و دارای 192 تن سکنه، آب آن از چشمه و قنات محصول آن غلات، شغل اهالی آن زراعت و گلیم و جاجیم بافی است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(دِلْ لو)
دهی است جزء دهستان کاغذکنان بخش کاغذکنان شهرستان هروآباد. در 18هزارگزی شمال باختری آغ کند و ششهزاروپانصدگزی شوسۀ میانه - زنجان در منطقۀ کوهستانی قرار دارد. هوایش گرم و دارای 159 تن سکنه میباشد. آبش از چشمه و محصولش غلات، حبوبات، سردرختی و شغل مردمش زراعت و گله داری و صنایع دستی اهالی جاجیم و گلیم بافی وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
دهی جزء دهستان ینگجه بخش مرکزی شهرستان سراب، 242 تن سکنه دارد، آب آن از رودخانه و محصول آن غلات و حبوب است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
تصویری از شادخو
تصویر شادخو
خوش و خرم
فرهنگ لغت هوشیار
نام منطقه ای در بابل کنار بابل
فرهنگ گویش مازندرانی