- شاداب (دخترانه)
با طراوت، تازه
معنی شاداب - جستجوی لغت در جدول جو
- شاداب
پرطراوت، خرم، برای مثال دائم گل این بستان شاداب نمی ماند / دریاب ضعیفان را در وقت توانایی (حافظ - ۹۸۴) ، کنایه از آباد، بارونق
- شاداب
سیراب، پرآب، (فرهنگ جهانگیری) (فهرست ولف)، آبدار، شادآب:
که دیدم ده و دو درخت سهی
که رسته ست شاداب با فرهی،
فردوسی،
بشد شاد سهراب از گفت مرد
بخندید و رخساره شاداب کرد،
فردوسی،
تو گفتی همه دشت سر خاب بود
بسان یکی سرو شاداب بود،
فردوسی (از لغت فرس)،
کنون ما نداریم پایاب او
نپیچیم با بخت شاداب او،
فردوسی،
عید شاداب درختی است تا سال دگر
از گل میوۀ او بوی همی یابی بر،
حکیم ازرقی (از جهانگیری)،
سرو شادابی و گمان بردی
که ترا هیچ غم نپیراید،
خاقانی،
ز نرگس تهی یافتم خواب را
ندیدم جوان سرو شاداب را،
نظامی،
ز بس بودیش نقش کلک شاداب
شدی مستسقی از نظاره شاداب،
زلالی (از فرهنگ جهانگیری)،
، تازه، (لغت فرس)، ترو تازه، (برهان قاطع) (فهرست ولف)، شکفته، (فهرست ولف)، طری، طریه، ریان، شاد، شادمان، (ناظم الاطباء) :
چو خندان شد و چهره شاداب کرد
و را نام تهمینه سهراب کرد،
فردوسی،
دائم گل این بستان شاداب نمیماند
دریاب ضعیفان را در وقت توانایی،
حافظ،
و با آن مصادر شاداب شدن، شاداب کردن و نظایر آنها ساخته شده و بکار رفته است
که دیدم ده و دو درخت سهی
که رسته ست شاداب با فرهی،
فردوسی،
بشد شاد سهراب از گفت مرد
بخندید و رخساره شاداب کرد،
فردوسی،
تو گفتی همه دشت سر خاب بود
بسان یکی سرو شاداب بود،
فردوسی (از لغت فرس)،
کنون ما نداریم پایاب او
نپیچیم با بخت شاداب او،
فردوسی،
عید شاداب درختی است تا سال دگر
از گل میوۀ او بوی همی یابی بر،
حکیم ازرقی (از جهانگیری)،
سرو شادابی و گمان بردی
که ترا هیچ غم نپیراید،
خاقانی،
ز نرگس تهی یافتم خواب را
ندیدم جوان سرو شاداب را،
نظامی،
ز بس بودیش نقش کلک شاداب
شدی مستسقی از نظاره شاداب،
زلالی (از فرهنگ جهانگیری)،
، تازه، (لغت فرس)، ترو تازه، (برهان قاطع) (فهرست ولف)، شکفته، (فهرست ولف)، طری، طریه، ریان، شاد، شادمان، (ناظم الاطباء) :
چو خندان شد و چهره شاداب کرد
و را نام تهمینه سهراب کرد،
فردوسی،
دائم گل این بستان شاداب نمیماند
دریاب ضعیفان را در وقت توانایی،
حافظ،
و با آن مصادر شاداب شدن، شاداب کردن و نظایر آنها ساخته شده و بکار رفته است
- شاداب
شادمان، مسرور، خرم، خوشحالی کنان
- شاداب
تازه، با طراوت، مسرور
- شاداب
سلامت
- شاداب
آبدار، پرآب، باطراوت، تروتازه، خرم، شادمان
متضاد: پژمرده
متضاد: پژمرده
- شاداب
طازجٌ
- شاداب
Cheery, Exuberant, Perky
- شاداب
gai, exubérant, enjoué
- شاداب
neşeli, coşkulu
- شاداب
خوشی , خوش و خرم , خوش مزاج
- شاداب
খুশি , উদ্দীপ্ত , প্রাণবন্ত
- شاداب
ร่าเริง , ร่าเริง , ร่าเริง
- شاداب
furaha, shauku
- شاداب
ceria, bersemangat
- شاداب
快活な , 活気に満ちた , 陽気な
- شاداب
עליז , נלהב , שָׂמח
- شاداب
쾌활한 , 생기 있는 , 명랑한
- شاداب
खुश , हर्षित , उल्लसित
- شاداب
vrolijk, uitbundig, opgewekt
- شاداب
alegre, exuberante, animado
- شاداب
gaio, esuberante, allegro
- شاداب
alegre, exuberante, animado
- شاداب
欢快的 , 茂盛的 , 活泼的
- شاداب
radosny, ekstatyczny
- شاداب
життєрадісний , ексуберантний , життєрадісний
- شاداب
heiter, üppig, munter
- شاداب
веселый , эксуберантный , жизнерадостный
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
Joviality, Cheerfulness, Cheeriness, Friskiness, Mirthfulness, Joyfulness
