جدول جو
جدول جو

معنی شاد - جستجوی لغت در جدول جو

شاد
خشنود، خوشحال، خوشوقت، بی غم، خوش وخرم
شاد زیستن: به شادی و خوشی زندگی کردن
تصویری از شاد
تصویر شاد
فرهنگ فارسی عمید
شاد
(شادد)
در نزد مصریان قدیم بمعنی رئیس بوده گویند: شاد الدیوان. (اقرب الموارد). حاکم و مدیر و فرمانده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
شاد
ابن شین محدث، از قتیبه روایت حدیث کرده و علی بن موسی البریعی از او روایت دارد، (تاج العروس) (منتهی الارب ذیل ش ی ن)
لغت نامه دهخدا
شاد
خوشوقت، خوشحال، بیغم، بافرح، (برهان قاطع)، خوش و خرم، (آنندراج)، رام، (لغت محلی شوشتر، نسخۀ خطی ذیل رام)، در پهلوی ’شاد’ و در اوستا ’شات ’ بوده و در سنسکریت ’شات ’ بمعنی خوشحال شدن هم هست، (فرهنگ نظام)، مسرور، شادان، شادمان، خوشرو و تازه روی، مبتهج، بهج، بهیج، ارن، ارون، جذل، جذلان، مقابل دژم، با بودن، شدن، کردن، آمدن، زیستن و نظائر آنها صرف می شود، و به فهرست ولف رجوع شود:
نشستند هر سه به آرام و شاد
چنان مرزبانان فرخ نژاد،
فردوسی،
یکی هفته بودند از آنگونه شاد
به هشتم در گنج ها برگشاد،
فردوسی،
و چنانکه ولف در فهرست آورده است، فردوسی کلمه شاد را بصورت قید فعل با صفات بسیط و مرکب دیگری از قبیل: پیروزبخت، خرم، خندان، روشن روان و پیروز، عطف بر یکدیگر بدینسان آورده است:
به بلخ آمدم شاد و پیروزبخت
بفر جهاندار باتاج و تخت،
فردوسی،
شنیدم همان باد بر تاج و تخت
مبادا مگر شاد و پیروز بخت،
فردوسی،
همیشه بزی شاد و پیروز بخت
بتو شادمان کشور و تاج و تخت،
فردوسی،
بدان مستی اندر دهد سر بباد
ترا روز جز شاد و خرم مباد،
فردوسی،
بدین جایگه شاد و خرم بدی
جز ایدر دگر جای باغم بدی،
فردوسی،
نشست از بر تخت نوشین روان
بدل شاد و خرم بدولت جوان،
فردوسی،
رسیدند پیروز درنیمروز
همه شاد و خندان و گیتی فروز،
فردوسی،
زمین را ببوسید پس پهلوان
که جاوید زی شاد و روشن روان،
فردوسی،
به پیروز بخت جهان پهلوان
بیایم برت شاد و روشن روان،
فردوسی،
نه موبد بود شاد و نه پهلوان
نه او در جهان شاد و روشن روان،
فردوسی،
که شاه جهان جاودان زنده باد
که ما بازگشتیم پیروز و شاد،
فردوسی،
بدان تا تو پیروز باشی و شاد
سرت سبز بادا دلت پر زداد،
فردوسی
چنین گفت کامروز با مهر و داد
همه بازگردید پیروز و شاد،
فردوسی،
به کابل رسیدند خندان و شاد
سخنهای دیرینه کردند یاد،
فردوسی،
تو بر تخت زر با سیاوخش راد
به ایران بباشید خندان و شاد،
فردوسی،
ببر آورد بخت پوده درخت
من بدین شادم و تو شادی سخت،
عنصری،
این جهان خوابست خواب ای پورباب،
شاد چون باشی بدین آشفته خواب،
ناصرخسرو،
بنشین بخوشی شاد که اقبال توداری
تو شاد باقبال و همه خلق بتوشاد
امیرمعزی،
ای شاد ز تو خلق و تو از دولت خودشاد
دنیا بتو آراسته و دین بتوآباد،
امیرمعزی،
آبم اینجا برفت شادم از آنک
کارم اینجا بآب دیدستند،
خاقانی،
دل بتان را دادم و شادم بدانک
سگ بشاخ گلستان در بسته ام،
خاقانی،
گفت شادم کز درخت و چشمه سار
دیده را جای تماشا دیده ام،
خاقانی،
- دلشاد، رجوع به همین مدخل شود:
دعا کرد زاهد که دلشاد باش،
نظامی،
روزی گفتی شبی کنم دلشادت،
سعدی (رباعیات)،
- روحت شاد، روحش شاد، دعایی است مرده را،
- شادا، از شاد + الف کثرت بصورت صوت آمده است:
حبذا آن شرط و شادا آن جزا
آن جزای دلنواز جانفزا،
مولوی،
- شاداب، شادخوار، شادان، شادباش، شاباش (درتداول عامه)، شادمان، رجوع به همین کلمات شود،
- شاد مرد، مرد با نشاط و شادمان:
درخت گل و آبهای روان
نشستنگه شاد مرد جوان،
فردوسی،
- شادباد، دعایی است مرده را: روحش شاد باد،
- شادباد گفتن، سرّ: سرّه، شادبادگفت او را، (منتهی الارب)،
- ناشاد، رجوع به همین مدخل شود،
، بسیار و پر، مانند شاداب که بسیار آب و پر آب را گویند، (فرهنگ جهانگیری)، رجوع به شاداب شود،
،
ساده، بسادگی، به آسانی:
درختان که کشته نداریم یاد
بدندان بدو نیمه کردند شاد،
فردوسی،
،
شراب را نامند و شراب خواره را شادخوار خوانند، (فرهنگ جهانگیری)، رجوع به شادخوار شود، شاد بصورت پسوند در آخر اسماء اعلام در قدیم بکار میرفته است: اسکفشاد (رک: شدالازار ص 38)، محمشاد = ممشاد (= محمدشاد)، (تاریخ بیهقی چ سعید نفیسی ص 39 ح 3)، واحمشاد (= احمد شاد)، (حاشیه برهان قاطع چ معین)، شعاع، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
شاد
خوشوقت، خوشحال، بیغم، خرم
تصویری از شاد
تصویر شاد
فرهنگ لغت هوشیار
شاد
خوش، خشنود
تصویری از شاد
تصویر شاد
فرهنگ فارسی معین
شاد
نادر، کمیاب
تصویری از شاد
تصویر شاد
فرهنگ فارسی معین
شاد
بانشاط، بشاش، خرم، خشنود، خندان، خوش، خوشحال، خوشدل، خوشوقت، زنده دل، سردماغ، شادمان، شنگول، فارغ، مبتهج، محظوظ، مسرور، مشعوف
متضاد: اندوهگین، مغموم
فرهنگ واژه مترادف متضاد
شاد
سعيدٌ
تصویری از شاد
تصویر شاد
دیکشنری فارسی به عربی
شاد
Cheerful, Elated, Exhilarated, Festive, Glad, Happy, Jolly, Joyful, Joyous, Merry, Mirthful, Upbeat
تصویری از شاد
تصویر شاد
دیکشنری فارسی به انگلیسی
شاد
joyeux, ravi, exhilaré, festif, content, heureux, optimiste
تصویری از شاد
تصویر شاد
دیکشنری فارسی به فرانسوی
شاد
alegre, emocionado, exilado, festivo, feliz, otimista
تصویری از شاد
تصویر شاد
دیکشنری فارسی به پرتغالی
شاد
خوش , پر مسرّت , خوشی سے بھرپور
تصویری از شاد
تصویر شاد
دیکشنری فارسی به اردو
شاد
веселый , восхищённый , восторженный , праздничный , радостный , счастливый , оптимистичный
تصویری از شاد
تصویر شاد
دیکشنری فارسی به روسی
شاد
fröhlich, erfreut, begeistert, festlich, froh, glücklich, optimistisch
تصویری از شاد
تصویر شاد
دیکشنری فارسی به آلمانی
شاد
веселий , збуджений , захоплений , святковий , радісний , щасливий , радісний , оптимістичний
تصویری از شاد
تصویر شاد
دیکشنری فارسی به اوکراینی
شاد
wesoły, uradowany, zachwycony, świąteczny, radosny, szczęśliwy, optymistyczny
تصویری از شاد
تصویر شاد
دیکشنری فارسی به لهستانی
شاد
ร่าเริง , ดีใจ , ดีใจ , สนุกสนาน , มีความสุข , ร่าเริง , สนุก , มองโลกในแง่ดี
تصویری از شاد
تصویر شاد
دیکشنری فارسی به تایلندی
شاد
খুশি , আনন্দিত , আনন্দিত , উৎসবমুখর , আনন্দিত , সুখী , আনন্দিত , আশাবাদী
تصویری از شاد
تصویر شاد
دیکشنری فارسی به بنگالی
شاد
allegro, esultante, esaltato, festivo, felice, gioioso, ottimista
تصویری از شاد
تصویر شاد
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
شاد
furaha, wa sherehe
تصویری از شاد
تصویر شاد
دیکشنری فارسی به سواحیلی
شاد
neşeli, sevinçli, coşkulu, şenlikli, mutlu
تصویری از شاد
تصویر شاد
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
شاد
陽気な , 喜んでいる , 興奮した , 祝祭的な , 幸せな , 楽しい , 明るい
تصویری از شاد
تصویر شاد
دیکشنری فارسی به ژاپنی
شاد
שמח , שמח , נלהב , חגיגי , שמח , שמח , אופטימי
تصویری از شاد
تصویر شاد
دیکشنری فارسی به عبری
شاد
快乐的 , 高兴的 , 兴奋的 , 节日的 , 愉快的 , 积极的
تصویری از شاد
تصویر شاد
دیکشنری فارسی به چینی
شاد
ceria, gembira, tergembira, meriah, senang, bahagia
تصویری از شاد
تصویر شاد
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
شاد
खुश , प्रसन्न , उल्लसित , त्योहारमय , आनंदित , आशावादी
تصویری از شاد
تصویر شاد
دیکشنری فارسی به هندی
شاد
vrolijk, verheugd, opgetogen, feestelijk, blij, gelukkig, optimistisch
تصویری از شاد
تصویر شاد
دیکشنری فارسی به هلندی
شاد
alegre, emocionado, exhilarado, festivo, contento, feliz, optimista
تصویری از شاد
تصویر شاد
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
شاد
명랑한 , 기쁜 , 신이 난 , 축제의 , 행복한 , 즐거운 , 명랑한 , 낙관적인
تصویری از شاد
تصویر شاد
دیکشنری فارسی به کره ای

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شادک
تصویر شادک
(دخترانه)
نام مستعار سمک در داستان سمک عیار
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شادی
تصویر شادی
(دخترانه)
شادمانی، خوشحالی، شور شادان، شادمان، خوشحال، شادمانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شادن
تصویر شادن
آهو بره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شادی
تصویر شادی
میمون، خوشحالی، خوشنودی، خوشدلی، شادمانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شادخ
تصویر شادخ
هندوانه کبستک (حنظل کوچک)، ریزه، تر و تازه، کودک، کار ناراست
فرهنگ لغت هوشیار