جدول جو
جدول جو

معنی شابزج - جستجوی لغت در جدول جو

شابزج
(بِ زَ)
شابیزج. شابیزگ. شابزج. سابیزج. سابیزگ. لفاح. یبروح. (دزی ج 1 ص 715) (ابن البیطار ذیل سابیزج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بِ زَ)
لغتی در سابیزج و سابیزک است بمعنی مردم گیاه. (دزی ج 1 ص 620) (شعوری ج 2 ص 55). رجوع به سابیزج و سابیزک شود
لغت نامه دهخدا
(بِ رَ)
دزی ذیل سابزج مینویسد که این کلمه به این هیئت لیکن براء بجای زاء در المستعینی و بعض نسخ خطی البیطار و در ابن الجزایر آمده است. رجوع به دزی ذیل شابزح و سابزج و لغت نامه ذیل لفاح، شابزج، شابیزک، شابیرج، سابزج، سابیزج، سابیزک شود. لفاح است. (از فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(زَ)
معرّب سابیزک و آن لفّاح است. (تحفۀ حکیم مؤمن). مردم گیاه. (ناظم الاطباء). رجوع به شابزج و شابیزک شود
لغت نامه دهخدا
(زَ)
تصحیفی است از کلمه شاه بیزج. رجوع به شاه بیزج شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از شابیزج
تصویر شابیزج
پارسی تازی گشته شابیزک مهرگیاه
فرهنگ لغت هوشیار