جدول جو
جدول جو

معنی شابجن - جستجوی لغت در جدول جو

شابجن
(جَ)
قریه ای است از قرای سغد در نواحی سمرقند. (سمعانی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شابرن
تصویر شابرن
فولاد، فلزی بسیار سخت و شکننده مرکب از آهن و قریب ۲% کربن، در ۱۳۰۰ تا ۱۴۰۰ درجه حرارت ذوب می شود، برای ساختن فنر، کارد، شمشیر و چیزهای دیگر به کار می رود، پولاد، شاپورگان، شابرقان
فرهنگ فارسی عمید
(جَ)
منسوب به شابجن که از قرای سغد سمرقند است. (از انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(جَ)
ابوعلی حسن بن منصور شابجنی محتسب کوسج و لقب او خاقان بود که بدان شهرت داشت. وی از حفص بن ابی حفص الفرغانی کشی سماع کرد. از اصحاب سعید بن ابراهیم بن معقل النسفی بود. (از انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(بُ رَ)
فولاد معدنی است از اختیارات بدیعی نقل نموده شده. (فرهنگ جهانگیری). نام فولاد معدنی باشد. (برهان قاطع). رجوع به شابرقان، شابرن، شابوراک، شابوران، شابورق، شابورقان شابورن، شابورگان و شاپورگان شود
لغت نامه دهخدا
یکی از اجداد بخت النصر است و نسب بخت النار با هشت واسطه بدو میرسد. شرح این نسبت در صفحه 34 تاریخ سیستان آمده است
لغت نامه دهخدا
(بِ)
کودک نازک اندام پرگوشت. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(جِ)
اندوهگین. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(جِ)
وادیی است در حجاز و گفته اند در نجد است و آبی است میان بصره و یمامه. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
تصویری از شابرن
تصویر شابرن
فولاد معدنی پولاد کانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاجن
تصویر شاجن
دشت در پارسی پهلوی دشت به زمین پر درخت گفته می شود، اندوهگین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شابن
تصویر شابن
چپل کودک فربه و تنبل (گویش گیلکی)
فرهنگ لغت هوشیار
((لُ))
وسیله ای به شکل صفحه فلزی یا پلاستیکی با سوراخ ها یا شکاف هایی به شکل حروف، اعداد یا شکل های گوناگون دیگر
فرهنگ فارسی معین