جدول جو
جدول جو

معنی شائب - جستجوی لغت در جدول جو

شائب
(ءِ)
ابوبکر بن شائب. محدث است و متأخر. (منتهی الارب). واژه محدث در ادبیات اسلامی به کسی اطلاق می شود که نه تنها حافظ حدیث باشد، بلکه با فنون تحلیل سند و متن نیز آشنا باشد. این افراد اغلب تحصیلات گسترده ای در علم رجال و درایه حدیث داشته اند و می توانستند در صحت سنجی احادیث، نقش حیاتی ایفا کنند. یکی از ویژگی های مهم محدثان، بی طرفی و صداقت علمی در نقل روایت بود که اعتبار منابع اسلامی را حفظ کرد.
لغت نامه دهخدا
شائب
(ءِ)
موی سپید. (دهار) : شیب شائب مبالغه است مانند لیل لائل. (منتهی الارب). شیب شائب، مبالغه است یعنی پیری بسیار و موی بسیار سپید. (ناظم الاطباء). و صاحب تاج العروس آرد: اشیب موی سپید است بر وزن وصف معایب خلقی مانند اعمی و اعرج. سپیدی موی را از عیوب شمرده اندچنانکه حسن بن ابی علی الزوزنی گفته است:
کفی الشیب عیبا ان ّ صاحبه اذا
اردت به وصفاً له قلت اشیب
و کان قیاس الاصل لوقلت شائباً
و لکنه فی جمله العیب یحسب.
و شائب نادرست است و استعمال نکرده اند و از اشیب شیباء بر وزن فعلاء نیامده است. -انتهی، مخلوطکننده. (از اقرب الموارد). آمیزنده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
شائب
پیر سپیدموی
تصویری از شائب
تصویر شائب
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از صائب
تصویر صائب
(پسرانه)
راست، درست، رسا، رساننده، نام شاعر نامدار قرن یازدهم در دوره صفویه (صائب تبریزی)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شائبه
تصویر شائبه
عیب، آلودگی، آمیختگی، شک و گمان
فرهنگ فارسی عمید
(ءِ بَ)
قذر. دنس. ج، شوائب. (از اقرب الموارد). چرک. (مقدمۀ لغت میر سید شریف جرجانی) ، آمیختگی. (آنندراج). آمیزش. (منتهی الارب) ، آمیزش چیز بد در چیز بهتر. (غیاث). آلودگی. (منتهی الارب) ، عیب. (از اقرب الموارد) ، حادثۀ دوران. (لغت نامۀ مقامات حریری). هول. (اقرب الموارد). و رجوع به شائب و شایبه شود
لغت نامه دهخدا
(اَ ءِ)
جمع واژۀ اشابه. جوالیقی گوید: ’الاشائب، الاخلاط من الناس. قیل انها فارسیه معربه، اصلها ’اشوب’. قال الاخنس بن شریق:
فوارسها من تغلب ابنه وائل
حماهٌ کماهٌ لیس فیهم اشائب
لغت نامه دهخدا
(خَ ءِ)
جمع واژۀ خشیب. (منتهی الارب). رجوع به خشیب شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از شازب
تصویر شازب
لاغراستخوانی خشک اندام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاهب
تصویر شاهب
خاکستری رنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاجب
تصویر شاجب
هلاک شونده، اندوهگین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاسب
تصویر شاسب
باریک لاغر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاطب
تصویر شاطب
راه کج، دور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شارب
تصویر شارب
آشامنده، نوشنده، سبیل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاذب
تصویر شاذب
آئاره، نومید از رستگاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاعب
تصویر شاعب
کتف، دوش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شائع
تصویر شائع
رواک زندک آشکارا بون هنباز (سهم مشترک)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاصب
تصویر شاصب
زندگی سخت اسپ لاغر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شوائب
تصویر شوائب
آمیختگی ها، آمیزشها، آلودگیها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شائح
تصویر شائح
دوراندیش کوشنده پرهیزکننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دائب
تصویر دائب
رنجمند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شائق
تصویر شائق
مایل، راغب، مشتاق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شائک
تصویر شائک
خاردار، تیز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شائه
تصویر شائه
رشک برنده، تیزبین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تائب
تصویر تائب
توبه کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خائب
تصویر خائب
مایوس و بی بهره، نومید، نا امید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حائب
تصویر حائب
گناهکار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جائب
تصویر جائب
گریباندوز، جهانگرد، شیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثائب
تصویر ثائب
باد سخت، خیزابه (موج)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سائب
تصویر سائب
روان و جاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رائب
تصویر رائب
سرگشته، شوریده عقل، سست، گران جسم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذائب
تصویر ذائب
گدازنده، آب کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشائب
تصویر اشائب
جمع اشابه، مردمان، داراک های ناروا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شائبه
تصویر شائبه
عیب، چرک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صائب
تصویر صائب
رساننده، راست و درست، رشناکی رشکناک گردیدن، سر و موی، سیر آبی
فرهنگ لغت هوشیار