جدول جو
جدول جو

معنی شئامت - جستجوی لغت در جدول جو

شئامت
شوم و بدفال شدن، نامبارک شدن، نکبت، بدبختی
تصویری از شئامت
تصویر شئامت
فرهنگ فارسی عمید
شئامت
شومی نکبت بدبختی بد فالی
تصویری از شئامت
تصویر شئامت
فرهنگ لغت هوشیار
شئامت
شومی، نامبارکی، نحسی، نحوست، نکبت
متضاد: میمنت
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از لئامت
تصویر لئامت
پست فطرتی، فرومایگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شهامت
تصویر شهامت
دلیری، بی باک و نترس بودن
فرهنگ فارسی عمید
(کَ)
شهامه. شیردلی. شجاعت. (ترجمان علامۀ جرجانی). دلیری. توانائی. (غیاث اللغات). جرأت. (ناظم الاطباء). نوع هفتم از انواع تحت جنس شجاعت شهامت است و آن عبارت است از حریص بودن نفس بر اقتنای امور عظام از جهت توقع ذکر جمیل. (نفائس الفنون حکمت مدنی) : وی را (مسعود) دیده اند از بزرگی و شهامت و تفرد واقف گشته. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 89). من نیز آنچه دانستم از شهامت و بکارآمدگی تو بازنمودم. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 26). سنگی بر پای چپ او (خوارزمشاه) آمده بود، آن شهامت بین که آن درد بخورد و در معرکه اظهار نکرد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 353). خردمند... چون بکوشد... باری حمیت و مردانگی و شهامت او معطون نگردد. (کلیله و دمنه). آثار شهامت در شمایل او روشن و پیدا بود. (ترجمه تاریخ یمینی ص 15). طوق شهامت به عارض او محیط شد. (ترجمه تاریخ یمینی ص 397). و رجوع به شهامه شود، تیزخاطر و چالاک شدن. (یادداشت مؤلف). چالاکی در کارها و جلدی. (ناظم الاطباء). تیزدل شدن. (تاج المصادربیهقی). زیرک دل شدن. (المصادر زوزنی). تیزدلی. (مجمل اللغه). فراست و هوشیاری. (ناظم الاطباء)، توانا شدن و شادمان شدن. (فرهنگ نظام). شادمانی و چستی. (غیاث اللغات)، بزرگ شدن و روان شدن حکم. (فرهنگ نظام)،
{{اسم مصدر}} جوانمردی، سخاوت و بلندی همت، شرافت، عجله و شتابی. (ناظم الاطباء).
- شهامت اندیش، جوانمرد و بلنداندیش و بلندهمت. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(لَ مَ)
ناکسی. (منتهی الارب). دنائت، بخیلی. (منتهی الارب). لئیمی. زفتی، بخل. شح. ضد کرم
لغت نامه دهخدا
(مِ)
شادی کننده به غم دشمن. (از اقرب الموارد). کسی که در بلیۀ دیگری خوشحال باشد. (فرهنگ نظام). شادی کننده بر خرابی و مکروهی کسی. (آنندراج). ج، شمّات و شوامت
لغت نامه دهخدا
تصویری از شهامت
تصویر شهامت
شجاعت، شیر دلی، جرات، زرنگ و چالاک شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لئامت
تصویر لئامت
بخیلی، دنائت، بخل، ناکسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شامت
تصویر شامت
کسی که در بلیه دیگری خوشحال باشد بدبختی، شومی و بدی، بدفالی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شهامت
تصویر شهامت
((شَ مَ))
دلیری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لئامت
تصویر لئامت
((لِ مَ))
بخیلی، فرومایگی
فرهنگ فارسی معین
بی باکی، جرات، جسارت، چالاکی، چستی، دلاوری، زهره، شجاعت، عرضه، مردانگی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
امساک، بخل، پستی، خست، دنائت، فرومایگی، گدامنشی، ممسکی، نخوری
متضاد: کرامت
فرهنگ واژه مترادف متضاد