جدول جو
جدول جو

معنی سییٔ - جستجوی لغت در جدول جو

سییٔ
(سَیْ یِءْ)
زشت. بد.
- سیی ءالخلق، بدخلق.
- سیی ءالظن، بدگمان. بدباور. رجوع به سیئات شود.
، قحط و عذاب. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سیی
تصویر سیی
قبیح، زشت، بد، ناپسند
فرهنگ فارسی عمید
(دَیْ یِءْ)
رجل دیی ٔ، مرد بیمار. امراءه دیئه، زن بیمار. (از تاج العروس)
لغت نامه دهخدا
اسم مصدر است هأهاءه را، (منتهی الارب)،
به طعام و شراب خواندن، بر آب خواندن شتر را، (اقرب الموارد)، رجوع به هیی ٔ شود
لغت نامه دهخدا
(هََ یْ یِءْ)
رجل ٌ هیی ٌٔ مرد نیکو پیکر و هیأت. (منتهی الارب). حسن الهیئه. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
آماده گردیدن جهت کاری، ساختن هیأت چیزی را، نیکو و خوش پیکر گردیدن. (منتهی الارب) ، به طعام و شراب خواندن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، بر آب خواندن شتر را. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). هی ٔ، یا هیی ٔ مالی، کلمه تعجب است به معنی آگاه باش، یا اسم فعل است به معنی تنبه چون صه به معنی اسکت. (منتهی الارب). کلمه تأسف و افسوس است بر چیزی که از میان رفته باشد و گویند کلمه تعجب است و گویند اسم فعل است به معنی آگاه باش که مبنی است بر حرکت در ساکن یا بر فتح. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(سَیْءْ)
شیر گردآمده در اطراف پستان پیش از دوشیدن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
زیرک، دانا، متخصص
فرهنگ گویش مازندرانی