جدول جو
جدول جو

معنی سیوکر - جستجوی لغت در جدول جو

سیوکر
گوسفند سیاه، چشمه ای در نزدیکی ویسر کجور
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(سُ)
دهی است از دهستان پائین ولایت بخش حومه شهرستان تربت حیدریه. دارای 1433 تن سکنه. آب آن از قنات. محصول آن غلات، پنبه. شغل اهالی آنجا زراعت، گله داری و کرباس بافی است. از قلعه نو میتوان اتومبیل برد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(سُ)
جمع واژۀ سیر، دوال چرم. (آنندراج) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(سُ)
از انواع تیره ناژویان (مخروطیان) که میوه های کروی دارد و در نقاط مرطوب میروید. (از گیاه شناسی گل گلاب ص 302)
لغت نامه دهخدا
تصویری از سیوکی
تصویر سیوکی
زمختی عفوصت طعم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیور
تصویر سیور
گونه ای سرو که آن را سرو خمره یی نیز گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیوکی
تصویر سیوکی
((سُ))
زمختی
فرهنگ فارسی معین
نور دهنده
فرهنگ گویش مازندرانی