- سیمیا
- یکی از علوم خفیه و از علوم خمسه محتجبه قدماست و آن عبارت است از علم به اموری که انسان متمکن شود بدان از اظهار آن چه مخالف عادت بود یا منع آن چه موافق عادت باشد
معنی سیمیا - جستجوی لغت در جدول جو
- سیمیا
- علم حروف، علم طلسم و جادو
![تصویری از سیمیا](https://jadvaljoo.ir/WordCard/mon/0/0/1/9/4/mon-0019423.jpg)
- سیمیا
- در قدیم صاحبان این علم برای حروف طبایعی مرموز قائل شده و مدعی بودند که به وسیلۀ حروف و اسما می توان در عالم طبیعت تصرف کردن یا آنکه در قوۀ تخیل و تصور دیگران نفوذ کرد و چیزهایی را که وجود ندارد در نظر آنان مجسم ساخت، علم حروف، علم اسرار حروف، علم طلسم و جادو، علم مجسم ساختن چیزهای موهوم در نظر دیگران، چشم بندی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تازی گشته از عبری واتراز شناسی دانستن رازوات ها (حروف)، تردستی چشم بندی، نشان نشانه، شکوه
یونانی ک دانش نیرنگ (شعبده) یکی از علوم خفیه و از علوم خمسه محتجبه قدماست علم شعبده
عملی است مشهور نزد اهل صنعت که بسبب امتزاج و روح و نفس، اجساد ناقصه را به مرتبه کمال رسانند و در اصطلاح قدما ماده ای که بوسیله آن بتوان مس را تبدیل به زر کرد و آنرا اکسیر هم گفته اند
تازی گشته دانش نیرنگ (نیرنگ طلسم) یکی از علوم خفیه و از علوم خمسه محتجبه قدماست علم طلسمات
![تصویری از کیمیا](https://jadvaljoo.ir/WordCard/mon/0/0/2/6/8/mon-0026847.jpg)
ماده ای که به عقیده قدما می توانست مس را تبدیل به طلا کند، مکر و حیله، عشق، عاشقی، هر چیز نادر و نایاب، دست نیافتنی، در تصوف نظر پیرو مرشد کامل
نوعی ماهی دریایی شبیه خرچنگ که ظاهر بدنش صدفی است و داخل آن مادۀ سیاه رنگی وجود دارد که با آن می توان نوشت و در طب برای درمان بیماری پوستی به کار می رود، ماهی مرکب
علمی که به وسیلۀ آن می توان چیزی را خلاف واقع و غیر از آنچه هست نمایش داد، نوعی شعبده
![تصویری از کیمیا](https://jadvaljoo.ir/WordCard/amd/0/0/4/3/9/amd-0043926.jpg)
در باور قدما ماده ای فرضی که به وسیلۀ آن می توان هر فلز پست مانند مس را تبدیل به زر کرد، اکسیر،
کنایه از هر چیز نادر و کمیاب، شیمی، در تصوف کنایه از مرشد کامل، کنایه از مکر، حیله، تدبیر، افسون، فریب، برای مثال نکشتم نرفتم به راه نیا / کنون ساخت بر من چنین کیمیا (فردوسی - ۱/۲۱۷)
کیمیای سعادت: کنایه از مایۀ خوشبختی، برای مثال دریغ و درد که تا این زمان ندانستم / که کیمیای سعادت رفیق بود رفیق (حافظ - ۶۰۰)
کنایه از هر چیز نادر و کمیاب، شیمی، در تصوف کنایه از مرشد کامل، کنایه از مکر، حیله، تدبیر، افسون، فریب،
کیمیای سعادت: کنایه از مایۀ خوشبختی،
منسوب به سیم نقره یی سیمین از نقره ساخته، آن چه از سیم سازند مفتولی
![تصویری از علم سیمیا](https://jadvaljoo.ir/WordCard/amd/0/0/3/7/8/amd-0037852.jpg)
علمی که از خواص و تاثیر حروف به طور مفرد یا مرکب بحث می کند و موضوع آن حروف هجا است، علم حروف