جدول جو
جدول جو

معنی سیمیا - جستجوی لغت در جدول جو

سیمیا
یکی از علوم خفیه و از علوم خمسه محتجبه قدماست و آن عبارت است از علم به اموری که انسان متمکن شود بدان از اظهار آن چه مخالف عادت بود یا منع آن چه موافق عادت باشد
فرهنگ لغت هوشیار
سیمیا
علم حروف، علم طلسم و جادو
تصویری از سیمیا
تصویر سیمیا
فرهنگ فارسی معین
سیمیا
در قدیم صاحبان این علم برای حروف طبایعی مرموز قائل شده و مدعی بودند که به وسیلۀ حروف و اسما می توان در عالم طبیعت تصرف کردن یا آنکه در قوۀ تخیل و تصور دیگران نفوذ کرد و چیزهایی را که وجود ندارد در نظر آنان مجسم ساخت، علم حروف، علم اسرار حروف، علم طلسم و جادو، علم مجسم ساختن چیزهای موهوم در نظر دیگران، چشم بندی
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تازی گشته از عبری واتراز شناسی دانستن رازوات ها (حروف)، تردستی چشم بندی، نشان نشانه، شکوه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سامیا
تصویر سامیا
(پسرانه)
نام ماه یازدهم از سال ایرانیان در زمان هخامنشیان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سومیا
تصویر سومیا
(دخترانه)
محبوب، دوست داشتنی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سیمین
تصویر سیمین
(دخترانه)
نقره ای، سفید، روشن، ساخته شده از نقره، نقره ای
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از کیمیا
تصویر کیمیا
(دخترانه)
اکسیر، هر چیز نایاب و دست نیافتنی، افسون
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سیمین
تصویر سیمین
نقره یی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کیمیا
تصویر کیمیا
شیمی
فرهنگ واژه فارسی سره
یونانی ک دانش نیرنگ (شعبده) یکی از علوم خفیه و از علوم خمسه محتجبه قدماست علم شعبده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیمین
تصویر سیمین
از سیم ساخته، منسوب به سیم و نقره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیبیا
تصویر سیبیا
ماهی مرکب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لیمیا
تصویر لیمیا
از علوم خفیه، علم طلسمات
فرهنگ فارسی عمید
عملی است مشهور نزد اهل صنعت که بسبب امتزاج و روح و نفس، اجساد ناقصه را به مرتبه کمال رسانند و در اصطلاح قدما ماده ای که بوسیله آن بتوان مس را تبدیل به زر کرد و آنرا اکسیر هم گفته اند
فرهنگ لغت هوشیار
تازی گشته دانش نیرنگ (نیرنگ طلسم) یکی از علوم خفیه و از علوم خمسه محتجبه قدماست علم طلسمات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ریمیا
تصویر ریمیا
یکی از علوم خفیه و از علوم خمسه محتجبه قدما است، علم شعبده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سیمین
تصویر سیمین
نقره ای، سفید، روشن، خوب، ظریف، سیمینه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کیمیا
تصویر کیمیا
ماده ای که به عقیده قدما می توانست مس را تبدیل به طلا کند، مکر و حیله، عشق، عاشقی، هر چیز نادر و نایاب، دست نیافتنی، در تصوف نظر پیرو مرشد کامل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لیمیا
تصویر لیمیا
علم طلسمات، یکی از علوم خفیه
فرهنگ فارسی معین
نوعی ماهی دریایی شبیه خرچنگ که ظاهر بدنش صدفی است و داخل آن مادۀ سیاه رنگی وجود دارد که با آن می توان نوشت و در طب برای درمان بیماری پوستی به کار می رود، ماهی مرکب
فرهنگ فارسی عمید
علمی که به وسیلۀ آن می توان چیزی را خلاف واقع و غیر از آنچه هست نمایش داد، نوعی شعبده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سیمین
تصویر سیمین
آنچه سفید و به رنگ نقره باشد، هر چیزی که از نقره ساخته شده باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کیمیا
تصویر کیمیا
در باور قدما ماده ای فرضی که به وسیلۀ آن می توان هر فلز پست مانند مس را تبدیل به زر کرد، اکسیر،
کنایه از هر چیز نادر و کمیاب، شیمی، در تصوف کنایه از مرشد کامل، کنایه از مکر، حیله، تدبیر، افسون، فریب، برای مثال نکشتم نرفتم به راه نیا / کنون ساخت بر من چنین کیمیا (فردوسی - ۱/۲۱۷)
کیمیای سعادت: کنایه از مایۀ خوشبختی، برای مثال دریغ و درد که تا این زمان ندانستم / که کیمیای سعادت رفیق بود رفیق (حافظ - ۶۰۰)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سیما
تصویر سیما
(دخترانه)
صورت، رخ، چهره، صورت
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سیما
تصویر سیما
چهره، رخسار
فرهنگ واژه فارسی سره
منسوب به سیم نقره یی سیمین از نقره ساخته، آن چه از سیم سازند مفتولی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیما
تصویر سیما
نشان و علامت، روی، چهره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیما
تصویر سیما
روی، چهره، صورت، ناصیه، پیشانی، علامت، هیئت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سیما
تصویر سیما
خصوصاً، مخصوصاً، به ویژه، بالخصوص، لاسیّما، علی الخصوص، به خصوص، بیژه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سیما
تصویر سیما
((اِ))
چهره، قیافه، علامت، هیئت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از علم سیمیا
تصویر علم سیمیا
علمی که از خواص و تاثیر حروف به طور مفرد یا مرکب بحث می کند و موضوع آن حروف هجا است، علم حروف
فرهنگ فارسی عمید