در قدیم صاحبان این علم برای حروف طبایعی مرموز قائل شده و مدعی بودند که به وسیلۀ حروف و اسما می توان در عالم طبیعت تصرف کردن یا آنکه در قوۀ تخیل و تصور دیگران نفوذ کرد و چیزهایی را که وجود ندارد در نظر آنان مجسم ساخت، علم حروف، علم اسرار حروف، علم طلسم و جادو، علم مجسم ساختن چیزهای موهوم در نظر دیگران، چشم بندی
در قدیم صاحبان این علم برای حروف طبایعی مرموز قائل شده و مدعی بودند که به وسیلۀ حروف و اسما می توان در عالم طبیعت تصرف کردن یا آنکه در قوۀ تخیل و تصور دیگران نفوذ کرد و چیزهایی را که وجود ندارد در نظر آنان مجسم ساخت، علم حروف، علم اسرار حروف، علم طلسم و جادو، علم مجسم ساختن چیزهای موهوم در نظر دیگران، چشم بندی
قلاب مانندی که بدان تارهای پنبه ای یا ابریشمی را تاب دهند. (ناظم الاطباء). نام یکی از افزار علاقه بندان و آن چوب سرکجی است که کلافۀ ریسمان و ابریشم بر آن پیچند. (آنندراج) : باشد ز خط کلافۀ ابریشمی ترا کز نازکیش شعشعۀ ماه سیمک است. محسن تأثیر (از آنندراج). از گل آن کفش نعل ماه نو در آتش است ماه بر ابریشم آن زلف سیمک میزند. محسن تأثیر (از آنندراج)
قلاب مانندی که بدان تارهای پنبه ای یا ابریشمی را تاب دهند. (ناظم الاطباء). نام یکی از افزار علاقه بندان و آن چوب سرکجی است که کلافۀ ریسمان و ابریشم بر آن پیچند. (آنندراج) : باشد ز خط کلافۀ ابریشمی ترا کز نازکیش شعشعۀ ماه سیمک است. محسن تأثیر (از آنندراج). از گل آن کفش نعل ماه نو در آتش است ماه بر ابریشم آن زلف سیمک میزند. محسن تأثیر (از آنندراج)
نشان و علامتی که شناخته شود بدان خیر و شر، (غیاث اللغات) (آنندراج)، نشان، (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 60)، نشان، علامت، (منتهی الارب) : اگر تو راست میگویی که فعل مرد و زن باشد چرا شکل تو در صورت نه سیمای پدر دارد، ناصرخسرو، آسیه توفیق و سارا سیرت است ساره را سیاره سیما دیده ام، خاقانی، مردی مصلح مینمایی و سیمای صیانت و سداد در ناصیۀ تو پیداست، (سندبادنامه ص 302)، رخش سیمای کم رختی گرفته مزاج نازکش سختی گرفته، نظامی، رخش سیمای عدل از دور میداد جهانداری ز رویش نور میداد، نظامی، هر که سیمای راستان دارد سر خدمت بر آستان دارد، سعدی، ، قیافه، چهره، صورت: گر اجزای جهان جمله نهی مایل بدان جزوی که موقوفست همواره میان شکل مه سیما، ناصرخسرو، بر دعوی آنکه چون تویی نیست سیمای تو میدهد گواهی، سیدحسن غزنوی، چون آینه نفاق نیارم که هر نفس از سینه رنگ کینه به سیما برآورم، خاقانی، چو شیرین دید در سیمای شاپور نشان آشنایی دادش از دور، نظامی، قضا را درآمد یکی خشک سال که شد بدر سیمای مردم هلال، سعدی، من در اندیشه که بت یا مه نو یا ملک است یا پری پیکر مهروی ملک سیما بود، سعدی، تیر ماهان برگ زرین کیمیای زر شود وز نهیب دی حصار سیمگون سیما شود، ناصرخسرو، ، مجازاً، به معنی پیشانی مستعمل است چرا که علامت خیر و شر در پیشانی مفهوم میشود، (غیاث) (آنندراج) : حق چو سیما را معرف خوانده است چشم عارف سوی سیما مانده است، مولوی، ز مهرش صبح می زد دم مرا شد صدق او روشن که صدق اندرونی را توان دانست از سیما، سلمان ساوجی
نشان و علامتی که شناخته شود بدان خیر و شر، (غیاث اللغات) (آنندراج)، نشان، (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 60)، نشان، علامت، (منتهی الارب) : اگر تو راست میگویی که فعل مرد و زن باشد چرا شکل تو در صورت نه سیمای پدر دارد، ناصرخسرو، آسیه توفیق و سارا سیرت است ساره را سیاره سیما دیده ام، خاقانی، مردی مصلح مینمایی و سیمای صیانت و سداد در ناصیۀ تو پیداست، (سندبادنامه ص 302)، رخش سیمای کم رختی گرفته مزاج نازکش سختی گرفته، نظامی، رخش سیمای عدل از دور میداد جهانداری ز رویش نور میداد، نظامی، هر که سیمای راستان دارد سر خدمت بر آستان دارد، سعدی، ، قیافه، چهره، صورت: گر اجزای جهان جمله نهی مایل بدان جزوی که موقوفست همواره میان شکل مه سیما، ناصرخسرو، بر دعوی آنکه چون تویی نیست سیمای تو میدهد گواهی، سیدحسن غزنوی، چون آینه نفاق نیارم که هر نفس از سینه رنگ کینه به سیما برآورم، خاقانی، چو شیرین دید در سیمای شاپور نشان آشنایی دادش از دور، نظامی، قضا را درآمد یکی خشک سال که شد بدر سیمای مردم هلال، سعدی، من در اندیشه که بت یا مه نو یا ملک است یا پری پیکر مهروی ملک سیما بود، سعدی، تیر ماهان برگ زرین کیمیای زر شود وز نهیب دی حصار سیمگون سیما شود، ناصرخسرو، ، مجازاً، به معنی پیشانی مستعمل است چرا که علامت خیر و شر در پیشانی مفهوم میشود، (غیاث) (آنندراج) : حق چو سیما را معرف خوانده است چشم عارف سوی سیما مانده است، مولوی، ز مهرش صبح می زد دم مرا شد صدق او روشن که صدق اندرونی را توان دانست از سیما، سلمان ساوجی
قسمی مرغ آبی، (یادداشت بخط مؤلف)، رجوع به سیقا شود، تیره ای از درختان بازدانه که در نواحی گرم میرویند، و در کشورهای معتدل دیده نمیشود و دستگاه زایشی آن شبیه به نهانزادان است، (از گیاه شناسی گل گلاب ص 302)
قسمی مرغ آبی، (یادداشت بخط مؤلف)، رجوع به سیقا شود، تیره ای از درختان بازدانه که در نواحی گرم میرویند، و در کشورهای معتدل دیده نمیشود و دستگاه زایشی آن شبیه به نهانزادان است، (از گیاه شناسی گل گلاب ص 302)
علم سیمیا، علم طلسم که از آن انتقال روح در بدن دیگری کنند و به هر شکل که خواهند درآید و چیزهای موهوم در نظر آرند که در حقیقت وجود آنها نباشد، (غیاث اللغات) (آنندراج)، عبارت است از علم به اموری که انسان متمکن شود بدان از اظهار آنچه مخالف عادت بود مانع آنچه موافق آن باشد و قسمی در علوم سامیه است، (از نفایس الفنون)، علمی است که بدان تسخیر جن میشود، (بحر الجواهر)، یکی از علوم خفیه و از علوم محتجبه قدما است، و آن عبارت است از علم به اموری که انسان متمکن شود بدان از اظهار آنچه مخالف عادت بود یا منع آنچه موافق عادت، (فرهنگ فارسی معین)، ’علم’ خواص و اسرار حروف، مدعیان وقوف بر این ’علم’ برای حروف طبایع (آتشی، آبی و خاکی) مرموز قائل بودند و چون اسماء مرکب از حروف است، همین طبایع و اسرار را در اسماء ساری میدانستند و مدعی بودند که بوسیلۀ حروف و اسماء میتوان در عالم طبیعت تصرف کرد، از صاحب نظران در سیمیا یا علم حروف و اسماءابن العربی و بونی را میتوان نام برد که نتیجه و ثمرۀ سیمیا را تصرف کردن نفوس ربانی در عالم طبیعت میدانستند به یاری اسماءالحسنی و کلمات الهی که از حروف ناشی میشود، (از دائره المعارف فارسی) : جادویی کردت کسی یا سیمیاست یا خلاف طبع تو از بخت ماست، مولوی، کیمیاسازیست چبود کیمیا معجزه بخش است چبود سیمیا، مولوی، ، بلاغت، فصاحت، (ناظم الاطباء)
علم سیمیا، علم طلسم که از آن انتقال روح در بدن دیگری کنند و به هر شکل که خواهند درآید و چیزهای موهوم در نظر آرند که در حقیقت وجود آنها نباشد، (غیاث اللغات) (آنندراج)، عبارت است از علم به اموری که انسان متمکن شود بدان از اظهار آنچه مخالف عادت بود مانع آنچه موافق آن باشد و قسمی در علوم سامیه است، (از نفایس الفنون)، علمی است که بدان تسخیر جن میشود، (بحر الجواهر)، یکی از علوم خفیه و از علوم محتجبه قدما است، و آن عبارت است از علم به اموری که انسان متمکن شود بدان از اظهار آنچه مخالف عادت بود یا منع آنچه موافق عادت، (فرهنگ فارسی معین)، ’علم’ خواص و اسرار حروف، مدعیان وقوف بر این ’علم’ برای حروف طبایع (آتشی، آبی و خاکی) مرموز قائل بودند و چون اسماء مرکب از حروف است، همین طبایع و اسرار را در اسماء ساری میدانستند و مدعی بودند که بوسیلۀ حروف و اسماء میتوان در عالم طبیعت تصرف کرد، از صاحب نظران در سیمیا یا علم حروف و اسماءابن العربی و بونی را میتوان نام برد که نتیجه و ثمرۀ سیمیا را تصرف کردن نفوس ربانی در عالم طبیعت میدانستند به یاری اسماءالحسنی و کلمات الهی که از حروف ناشی میشود، (از دائره المعارف فارسی) : جادویی کردت کسی یا سیمیاست یا خلاف طبع تو از بخت ماست، مولوی، کیمیاسازیست چبود کیمیا معجزه بخش است چبود سیمیا، مولوی، ، بلاغت، فصاحت، (ناظم الاطباء)
یکی از علوم خفیه و از علوم خمسه محتجبه قدماست و آن عبارت است از علم به اموری که انسان متمکن شود بدان از اظهار آن چه مخالف عادت بود یا منع آن چه موافق عادت باشد
یکی از علوم خفیه و از علوم خمسه محتجبه قدماست و آن عبارت است از علم به اموری که انسان متمکن شود بدان از اظهار آن چه مخالف عادت بود یا منع آن چه موافق عادت باشد