جدول جو
جدول جو

معنی سیمرغ - جستجوی لغت در جدول جو

سیمرغ
در افسانه ها مرغی بسیار بزرگ که در کوه قاف آشیان داشته و مظهر عزلت یا نایابی است، عنقای مغرب، عنقا، سیرنگ
تصویری از سیمرغ
تصویر سیمرغ
فرهنگ فارسی عمید
سیمرغ
(مُ)
نام حکیمی است که زال در خدمت او کسب کمال کرد. (برهان) (آنندراج) :
سام که سیمرغ پسرگیر داشت
بود جوان گرچه پسر پیر داشت.
نظامی (مخزن الاسرار ص 84).
رجوع به کلمه فوق شود
لغت نامه دهخدا
سیمرغ
مرغ افسانه ای و موهوم
تصویری از سیمرغ
تصویر سیمرغ
فرهنگ لغت هوشیار
سیمرغ
((مُ))
مرغ افسانه ای و موهوم
تصویری از سیمرغ
تصویر سیمرغ
فرهنگ فارسی معین
سیمرغ
سیرنگ، عنقا
فرهنگ واژه مترادف متضاد
سیمرغ
دیدن سیمرغ به خواب، دلیل بر پادشاهی بود. اگر سیمرغ در خانه او فرود آمد، دلیل که پادشاهی درخانه او فرود آید. اگر بیند که بچه سیمرغ را برگرفت، دلیل که در پناه پادشاه رود. جابر مغربی
دیدن سیمرغ در خواب بر چهار وجه است. اول: پادشاه. دوم: مردی بزرگ. سوم: ولایت. چهارم: زنی صاحب جمال.
اگر بیند سیمرغ ماده را بکشت، دلیل که دوشیزگی دختری را ببرد. اگر بیند سیمرغ از دست او بپرید، دلیل که زن را طلاق گوید.
فرهنگ جامع تعبیر خواب

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سیمرخ
تصویر سیمرخ
(دخترانه)
آنکه چهره ای سفید چون نقره دارد
فرهنگ نامهای ایرانی
(سَ مُ)
دهی از دهستان ریملۀ بخش حومه شهرستان خرم آباد. دارای 120 تن سکنه است. آب آن از چشمه ها. محصول آن غلات، لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری. ساکنین از طایفۀ حسنوندند و زمستان به قشلاق میروند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا