جدول جو
جدول جو

معنی سیلاب - جستجوی لغت در جدول جو

سیلاب
آب فراوان که بر روی زمین جاری شود، جریان سریع آب، سیل، برای مثال ببند ای پسر دجله در آب کاست / که سودی ندارد چو سیلاب خاست (سعدی۱ - ۹۸)
تصویری از سیلاب
تصویر سیلاب
فرهنگ فارسی عمید
سیلاب
دهی است از دهستان طیبی سرحدی بخش کهکیلویۀ شهرستان بهبهان، دارای 175 تن سکنه است، آب آن از چشمه، محصول آنجا غلات، برنج، پشم و لبنیات می باشد، شغل اهالی زراعت و گله داری است، ساکنین از طایفۀ طیبی هستند، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
سیلاب
(سِ)
دهی است از دهستان کره سنی بخش سلماس شهرستان خوی. دارای 520 تن سکنه. آب آن از درۀ دیرعلی و چشمه و محصول آنجا غلات، حبوبات. شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
سیلاب
(سَ / سِ)
سیل. (غیاث اللغات) (آنندراج). توجبه. لاخیز. جریان روانی تند و سریع آب. (ناظم الاطباء) :
رهایی خواهی از سیلاب انبوه
قدم بر جای باید بود چون کوه.
(ویس و رامین).
از زبر سیل بزیر آمد و سیلاب شما
گرچه زیر است رهش سوی زبر بگشائید.
خاقانی.
کنیزک خواست که آتش فتنه را بالا دهد و سیلاب آفت را در تموج آرد. (سندبادنامه ص 77).
آن دل که بود ز عشق خالی
سیلاب غمش بزاد حالی.
نظامی.
سلطان چون ایشان را از دور بدید دانست که سیلابی عظیم است. (جهانگشای جوینی).
گرچه کوه است مرد را از پای
هم به سیلاب غم توان انداخت.
سیف اسفرنگ.
هر کجا باشند جوق مرغ کور
برتو جمع آیند ای سیلاب شور.
مولوی.
ببند ای پسر دجله چون آب کاست
که سودی ندارد چو سیلاب خاست.
سعدی.
دور از رخ تو دمبدم از گوشۀ چشمم
سیلاب سرشک آمد و طوفان بلا رفت.
حافظ.
از حادثه لرزند بخود کاخ نشینان
ما خانه بدوشان غم سیلاب نداریم.
صائب.
- سیلاب از سر گذشتن، از چاره گذشتن کاری. تمام شدن و خاتمه پیدا کردن:
کنون کوش کآب از کمر درگذشت
نه وقتی که سیلاب از سر گذشت.
سعدی.
سیلاب ز سر گذشت یارا
ز اندازه بدرمبر جفا را.
سعدی
لغت نامه دهخدا
سیلاب
آپتچن لوراب فرانسوی آواچ (هجاء) آوات سیل. یا سیلاب آب. سیل آب. یا سیلاب ارغوانی. خون روان، لشگر غمزدگان. یا به سیلاب دادن، در سیل فرو بردن غرق کردن، آب فراوان که بر روی زمین جاری شود
فرهنگ لغت هوشیار
سیلاب
سیل، آب بسیار که بر اثر باران های شدید یا ذوب برف ها بوجود آمده باشد
تصویری از سیلاب
تصویر سیلاب
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سیراب
تصویر سیراب
سیر شده از آب، پرآب، تازه، با طراوت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سیراب
تصویر سیراب
سیر گردیده از آب پر آب آبدار
فرهنگ لغت هوشیار
گوهر ارزسنگ روانگی روان شدن، بینی چک وینیزک (گویش گیلکی) روان شدن آب دماغ، سوزاک از بیماری ها روان شدن آب خون و غیره، جریان آب و جز آن روانی. شیره ای که از خرمای رسیده بچکد، نوعی دوشاب
فرهنگ لغت هوشیار
جیوه زنبیق. یا سیماب آتش (آتشین)، خورشید. یا سیماب آتشین سر. خورشید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سقلاب
تصویر سقلاب
سگ آبی. هر فرد از قوم سقلاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیماب
تصویر سیماب
آبق
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سیلابی
تصویر سیلابی
الفيضانات
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از سیلابی
تصویر سیلابی
Syllabic, Torrential
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از سیلابی
تصویر سیلابی
syllabique, torrentiel
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از سیلابی
تصویر سیلابی
sylabiczny, ulewny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از سیلابی
تصویر سیلابی
พยางค์ , ฝนตกหนัก
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از سیلابی
تصویر سیلابی
слоговой , проливной
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از سیلابی
تصویر سیلابی
silbisch, torrential
دیکشنری فارسی به آلمانی
سیلابی، سیل
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از سیلابی
تصویر سیلابی
ہجے والا , سیلابی
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از سیلابی
تصویر سیلابی
সিলাবিক , প্রবাহিত বৃষ্টিপাত
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از سیلابی
تصویر سیلابی
heceye dayalı, sağanak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از سیلابی
تصویر سیلابی
silabiki, mvua ya mafuriko
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از سیلابی
تصویر سیلابی
音节的 , 倾盆大雨的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از سیلابی
تصویر سیلابی
音節的 , 豪雨の
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از سیلابی
تصویر سیلابی
הֶבֶּרִי , סוחף
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از سیلابی
تصویر سیلابی
음절의 , 억수같은
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از سیلابی
تصویر سیلابی
silabik, deras
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از سیلابی
تصویر سیلابی
скла́дний , зливовий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از سیلابی
تصویر سیلابی
syllabisch, stortbuien
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از سیلابی
تصویر سیلابی
silábico, torrencial
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از سیلابی
تصویر سیلابی
sillabico, torrenziale
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از سیلابی
تصویر سیلابی
silábico, torrencial
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از سیلابی
تصویر سیلابی
वर्णात्मक , मूसलधार
دیکشنری فارسی به هندی