- سیلاب
- آپتچن لوراب فرانسوی آواچ (هجاء) آوات سیل. یا سیلاب آب. سیل آب. یا سیلاب ارغوانی. خون روان، لشگر غمزدگان. یا به سیلاب دادن، در سیل فرو بردن غرق کردن، آب فراوان که بر روی زمین جاری شود
معنی سیلاب - جستجوی لغت در جدول جو
- سیلاب
- آب فراوان که بر روی زمین جاری شود، جریان سریع آب، سیل،
برای مثال ببند ای پسر دجله در آب کاست / که سودی ندارد چو سیلاب خاست (سعدی۱ - ۹۸)
- سیلاب
- سیل، آب بسیار که بر اثر باران های شدید یا ذوب برف ها بوجود آمده باشد
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
Syllabic, Torrential
слоговой , проливной
silbisch, torrential
скла́дний , зливовий
sylabiczny, ulewny
音节的 , 倾盆大雨的
silábico, torrencial
sillabico, torrenziale
silábico, torrencial
syllabique, torrentiel
syllabisch, stortbuien
वर्णात्मक , मूसलधार
silabik, deras
مقطّعٌ , جارفٌ
음절의 , 억수같은
הֶבֶּרִי , סוחף
音節的 , 豪雨の
heceye dayalı, sağanak
silabiki, mvua ya mafuriko
พยางค์ , ฝนตกหนัก
সিলাবিক , প্রবাহিত বৃষ্টিপাত
ہجے والا , سیلابی
سگ آبی. هر فرد از قوم سقلاب
جیوه زنبیق. یا سیماب آتش (آتشین)، خورشید. یا سیماب آتشین سر. خورشید
گوهر ارزسنگ روانگی روان شدن، بینی چک وینیزک (گویش گیلکی) روان شدن آب دماغ، سوزاک از بیماری ها روان شدن آب خون و غیره، جریان آب و جز آن روانی. شیره ای که از خرمای رسیده بچکد، نوعی دوشاب
سیر گردیده از آب پر آب آبدار
سیر شده از آب، پرآب، تازه، با طراوت
روان شدن آب، جاری شدن آب، خون یا مایع دیگر
جیوه، عنصری نقره ای رنگ که در حرارت متعارفی مایع می شود و در ۴۰ درجه زیر صفر منجمد می گردد، در ساختن بارومتر و برای جیوه دادن آیینه به کار می رود، از مادۀ معدنی سرخ رنگی به نام شنجرف به دست می آید، هرگاه شنجرف را حرارت بدهند جیوه به صورت بخار از آن خارج می شود و آن را در ظرف های مخصوص سرد می کنند و بعد جمع آوری می کنند، گاهی هم به حالت خالص در طبیعت پیدا می شود، مرکور، ژیوه، زیبق، آبک
سیماب آتشین: کنایه از خورشید
سیماب آتشین: کنایه از خورشید
اسطرلاب، وسیله ای به شکل چند صفحۀ مدرج برای اندازه گیری ارتفاع ستارگان و مشخص کردن مکان آن ها، استرلاب، سترلاب، صلاب، صرلاب، اصطرلاب، سطرلاب
سگ آبی، حیوانی پستاندار از راستۀ جوندگان با سر گرد، گوشهای کوچک، پاهای پرده دار، دم پهن پوست لطیف و موهای خرمایی که در آب به خوبی شنا می کند و در کنار رودخانه ها به طور دسته جمعی خانه های محکم دو طبقه برای خود می سازند، در زیر شکمش غده ای معروف به جند بیدستر یا خایۀ سگ آبی قرار دارد که در طب قدیم به کار می رفت، هزد، ویدستر، سگ لاب، سمور آبی، بیدستر، بیدست، قندس، بادستر