جدول جو
جدول جو

معنی سیق - جستجوی لغت در جدول جو

سیق
(سَیْ یِ)
ابر بی باران که باد آنرا راند. (منتهی الارب) (آنندراج). ابر بی آب. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(سَیْ یِ قَ)
ستور که دشمن آنرا به غارت رانده باشد. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، ستور و جزو آن که در پس آن صائد پنهان شود جهت قدرت یافتن بر صید. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
اوزّ، خربط، نام قسمی از مرغان آبی، (یادداشت مؤلف) : و به طعم خوشتر جگری که در جهان است جگر سیقا بود، (الابنیه عن حقایق الادویه)، اما بط و سیقا گرم و تر است، (الابینه عن حقایق الادویه)، رجوع به سیکا شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از سنیق
تصویر سنیق
خانه گچکاری شده، گچه ستاره ای است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سفیق
تصویر سفیق
انبوه، بی شرم شوخروی مرد، جامه سختباف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سفق
تصویر سفق
در گشودن، سیلی زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سمیق
تصویر سمیق
یوغ یوگ چوبی که بر گردن گاو نهند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سوق
تصویر سوق
چارپا را راندن، بر ساق کسی زدن بازار، جای خرید و فروش کالا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سنق
تصویر سنق
پر خورده
فرهنگ لغت هوشیار
آن چه برنگ زغال باشد اسود، تیره تاریک، رنگ زغال سواد. توضیح تیره ترین رنگهاست و آن رنگی است خارج از دسته رنگهای اصلی و فرعی. چون این رنگ را به رنگ دیگر اضافه کنند آن را تیره سازد مقابل سفید، کسی که سیاه پوست باشد، حبشی زنگی، اسب سیاه رنگ، خط چهارم از جمله هفت خط جام ارزق، مست طافح سیاه مست، نحس شوم. یا بازار سیاه. بازاری که در آن قیمت اشیا را بیش از قیمت اصلی خرید و فروش کنند. یا (میان) سیاه و سفید فرق کردن (تشخیص دادن) خواندن و توانستن سواد داشتن، سی ثلثین
فرهنگ لغت هوشیار
آرد سپید جویا گندم از ریشه پارسی ساغک (ساگ یا ساغ کوچک) آرد نرم (از جو گندم و غیره)، جمع اسوقه، شراب خمر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سقی
تصویر سقی
آب دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیو
تصویر سیو
سیب تفاح
فرهنگ لغت هوشیار
راندن ستور را، روش در گفت و نوشت، همارگری به شیوه هزوارش سیاهه، کابین راندن (چارپایان و غیره)، اسلوب روش طریقه. یا سیاق کلام (سخن) اسلوب سخن طرز جمله بندی، فن تحریر محاسبات به روش قدیم و آن شامل علایمی اختصاری بود ماخوذ از اعداد عربی مثلا: (مائه صد)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیا
تصویر سیا
مخفف سیاه است که در مقابل سفیدی، نام مخفف سازمان جاسوسی آمریکا
فرهنگ لغت هوشیار
یکی از فلزات گرانبها که در معدن بطور خالص یا ترکیب با فلزات دیگر مانند سرب پیدا میشود، نقره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیل
تصویر سیل
آب بسیار که روان باشد
فرهنگ لغت هوشیار
پخته جوشیده، سوخته گیاه از سرما یا گرما، زاخل خشک (گیاه زقوم)، کناره راه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سدق
تصویر سدق
ترکی ترکش
فرهنگ لغت هوشیار
پوشیده شدن، فرو هشتگی سستی دراندام پارسی تازی گشته سرده پرند سپید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیقل
تصویر سیقل
لاتینی تازی شده پیاز دشتی پیاز موش پیاز کوهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سذق
تصویر سذق
پارسی تازی گشته سده جشن سده
فرهنگ لغت هوشیار
سودن، کوفتن، زدودن، خاک فرسودن کندن باد خاک را، کهنه گرداندن جامه را، نرم کردن، شپش گشتن، موی ستردن، روان کردن اشک، سخت دویدن دور شدن دوری کوبیدن کوفتن نرم کردن، بیخودی بنده در مقابل قهاریت حق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سحیق
تصویر سحیق
نیک ساییده سوده، جای دور، دراز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایق
تصویر ایق
ساغ پا خردگاه ساغ (ساق)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سایق
تصویر سایق
سوق دهنده راننده ترغیب کننده محرک جمع سواق
فرهنگ لغت هوشیار
سامه بند آنچه بر سر آن در اسپدوانی و تیراندازی سامه (شرط) بندند، نپی (قرآن مجید) به گواژ، یاد گیری با این آرش تنها در فارسی به کار می رود پیشی گیرنده پیش افتاده پیش افتادن روسش آنچه که بر سر آن در مسابقه اسب دوانی و تیر اندازی شرط بندند، مقداری از کتاب که همه روزه آموخته شود، جمع اسباق، قرآن. پیش افتادن سبقت گرفتن، پیشی سبقت. یا سبق تصمیم. تصمیم قبلی با نقشه معین قبل از ارتکاب جرم. یا سبق ورمایه. عقدیست به منظور پیشی گرقتن و غلبه بر دیگری در اسب دوانی تیر اندازی شمشیر زنی و آلات جنگی دیگر در مقابل مبلغی معین که به برنده تعلق خواهد گرفت با شرایط آن که در کتابای فقه مندرج است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زیق
تصویر زیق
زه پیراهن، ریسمان لادگران (- بنایان)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساق
تصویر ساق
از زانو به پائین انسان و حیوان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ریق
تصویر ریق
بقیه جان، قوه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیف
تصویر سیف
شمشیر زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیج
تصویر سیج
خطر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سیم
تصویر سیم
نقره
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سیاق
تصویر سیاق
سایاگ
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سیل
تصویر سیل
تنداب
فرهنگ واژه فارسی سره