جدول جو
جدول جو

معنی سیفه - جستجوی لغت در جدول جو

سیفه
(فَ / فِ)
افزاری است مجلدان و صحافان را که اوراق کتاب بدان بریده صاف و هموار سازند. و سیفه کردن عبارت از همین عمل باشد. (آنندراج) :
چون سیفه به تیغ عشق پنهانی یافت
شیرازه به تار اشک حیرانی یافت.
ملاطغرا (از آنندراج).
بتی که کرد مجزا دلم گل رویش
کتاب ماه کند سیفه تیغ ابرویش.
محسن تأثیر (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سیئه
تصویر سیئه
سییء، مقابل حسنه، خطا، گناه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سفیه
تصویر سفیه
نادان، بی خرد، بی حلم، بدخو
فرهنگ فارسی عمید
(خَ فَ)
چشم برکنده. (منتهی الارب) ، چاهی که در زمین سنگناک کنند و آب آن جوش زند و قطع نشود. ج، خسف. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(نَ فَ)
نسفه. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد) (المنجد). سنگ پای خار. (آنندراج). سنگ پای. سنگ سیاه سوخته. (از ناظم الاطباء). رجوع به نسفه شود. ج، نساف، نسف
لغت نامه دهخدا
(مَ یَ فَ)
جمع واژۀ سیف. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به سیف شود
لغت نامه دهخدا
(حَ فَ)
حشم، کینه. دشمنی، آنچه فروریزد از خرمای تباه شده از درخت، رجع بحسیفه نفسه، بازآمد بی نیل مقصود. آمد دستش از پا درازتر. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(اَ فَ)
ارض اسیفه، زمینی که چیزی نرویاند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از حسیفه
تصویر حسیفه
خشم، کینه، دشمنی، فرو ریخته میوه افتاده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیهه
تصویر سیهه
فاحشه، زن بدکار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیئه
تصویر سیئه
ناپسند، خطا
فرهنگ لغت هوشیار
مغولی پرچین دیواره ای از چوب و شاخه کندک (خندق) دیواری از چوب و علف دور قلعه و شهر چپر سور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیده
تصویر سیده
گرگ ماده، شیر ماده بانو مونث سید، جمع سیدات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیره
تصویر سیره
روش، طریقه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیله
تصویر سیله
گله و رمه (اسب گاو گوسفند و جز آن ها)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیاه
تصویر سیاه
تیره و تاریک
فرهنگ لغت هوشیار
استخوان بندی بالای شکم از گردن به پائین که در میان آن دل و شش قرار دارد و بمعنی پستان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سلفه
تصویر سلفه
ناشتا شکن
فرهنگ لغت هوشیار
شیرونه شیرینک از بیماری های پوستی در سر ناخوشی جلدی مانند کچلی و اگزما و ریزش طبقات شاخی اپیدرمی پوست مرض جلدی، کچلی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سفیفه
تصویر سفیفه
زیغ از برگ خرما، تنگ پالان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سقیفه
تصویر سقیفه
سایبان، پوشش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سفیه
تصویر سفیه
نادان و کم عقل، بیخرد
فرهنگ لغت هوشیار
خروج هوای زفیری که از ریه بطور مقطع و کوتاه بر اثر تحریک مجاری تنفسی خصوصاً قصبه الریه و ابتدای حلق بیرون میاید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سدفه
تصویر سدفه
در پوش، درگاه، سیاهی شب تاریکی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسیفه
تصویر اسیفه
زمین شور کنیزک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سخفه
تصویر سخفه
سبک مغزی، تنگی تنگروزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سجفه
تصویر سجفه
تسویی از شب (تسو ساعت) پاسی از شب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سحفه
تصویر سحفه
پیه پشت پیه چربی گوشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سحیفه
تصویر سحیفه
پیه پهنا پیه تهیگاه پیه پشت مازه، باران خاکروب، آوای آسیا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خیفه
تصویر خیفه
بیشه شیر، کارد ترس بیم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جیفه
تصویر جیفه
لاشه مودار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زیفه
تصویر زیفه
کنگره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سافه
تصویر سافه
نادان، تشنه سخت تشنه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نسیفه
تصویر نسیفه
سنگ پا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سدیفه
تصویر سدیفه
اشتر فربه ماده
فرهنگ لغت هوشیار