- سیز
- چابک، تند
معنی سیز - جستجوی لغت در جدول جو
- سیز
- چابک، چالاک
- سیز
- تند، تیز، چابک
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بن لاد
فرانسوی بن لاد زبانزد زمین شناسی
در مرحله سیزدهم در مرتبه سیزده
دوازده بعلاوه یک ده به علاوه سه. (13)
عدد ۱۳، عدد بعد از دوازده
آنکه یا آنچه در مرتبۀ سیزده واقع شده باشد، سیزدهمین
سیزدهم فروردین، روز طبیعت، روزی که برای بهره گیری از آفتاب باید به دشت و صحرا رفت و نزد ایرانیان گرامی است
((دَ))
فرهنگ فارسی معین
دوازده به علاوه یک (13)
سیزده به در روز: سیزدهم فروردین. می گویند نحس است و باید به دشت و صحرا رفت و نحسی آن را به در کرد
سیزده به در روز: سیزدهم فروردین. می گویند نحس است و باید به دشت و صحرا رفت و نحسی آن را به در کرد
مراسمی که در روز سیزدهم فروردین در ایران برگزار می شود و مردم به خارج شهر و به باغ و صحرا می روند و آن روز را به شادی، تفریح و با انواع بازی ها می گذرانند و به اصطلاح نحسی سیزده را در می کنند
در ترکیب بمعنی (بیزنده) آید: خاک بیز مشک بیز موبیز
رنگ، لون، رنگ خاکستری
تنداب
مبارزه، نزاع، منازعه
نقره
حرارت
هر چیز خرد و بسیار کوچک
انواع آلات موسیقی
سیرسیرک از خانواده زنجره ها حشره ایست از راسته نیم بالان که سر بزرگ و چهار بال شفاف و نازک دارد و بر روی درختان به سر میبرد و از شیره آنها تغذیه مینماید. جنس نر این حیوان با اعضای مخصوص زیر شکم و کشیدن پاهایش بانها صدای سوت مخصوصی تولید میکند. ماده این حشرات درون پوست درخت تخم میگذارند سیر سیرک
هر چیز که رنگ آن مانند علف و برگهای درخت در فصل بهار باشد، توضیح سبز یکی از رنگهای فرعی است ولی در عکاسی اصلی است و آن رنگی است که از ترکیب دو رنگ اصلی زرد و آبی بدست آید. یا سبز سیر. اگر زرد و آبی بسیار سیر را با هم مخلوط کنند سبز سیر به دست آید. یا سبز علفی. اگر زرد و آبی را طوری مخلوط کنند که زرد آن بیشتر باشد علفی میشود، شاداب تر و تازه (درخت و جز آن) مقابل خشک، شمشیر، خنجر، سبز چهره، معشوق. یا خط سبز. موی اندک که بر پشت لب و روی نوجوانان روییده شود
بران، برنده، قاطع غلبه نمودن هم میاید
گور، کرانه بیابان طرف جانب سوی
شیئی، پدیده
ترکی جا پا نشان قدم اثرپا. یا ایز کسی را گرفتن او را پنهانی تعقیب کردن، یا ایز گمد کردن، رد پا را از میان بردن گم کردن اثر و نشانه خود، مردم را به اشتباه انداختن
محل، جا، مکان
خیزنده، بلند شوند
تعصب، جنگ، خصومت، سرکشی، لجاجت
واحد مقیاس فشار در سلسله ام، ت، اس
واژه پارسی است سغز ازدویی (صمغ) که از پسته خود روی یا بنه به دست آورند و گلوله ای از آن را بخایند و بجوند وینجی (گویش گیلکی) غندرون (گویش اسپهانی)، نام شهری است در کردستان سکز صمغی که از گونه های مختلف پسته وحشی یا ساقه درخت بنه به دست آورند و از آن اسانسی حاصل گردد صمغ درخت. یا سقز تلخ. سقز طبیعی که از درخت بنه خارج میشود و با شن و برگ و خاشاک پای درخت مخلوط است
این واژه ای پارسی را به نادرست سقز می نویسند سغز (غندرون در گویش سپاهانی و آدامس درگویش تهرانی)، سغز شهری است در کردستان
جست آلیز، جفته جفتک