جدول جو
جدول جو

معنی سیردریا - جستجوی لغت در جدول جو

سیردریا
(دَرْ)
سیحون. رودی است در آسیای مرکزی بطول 2700 کیلومتر که از مرتفعات شرقی نجد ایران سرچشمه گرفته بر دریای آرال (دریای خوارزم) ریزد. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به سیحون شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(دَرْ)
میربحر. امیربحر. امیر دریا. دریاسالار. (یادداشت مؤلف). و رجوع به میربحر شود
لغت نامه دهخدا
(غَ گَهْ)
دهی از دهستان چارکی بخش لنگۀ شهرستان لار است و در 115هزارگزی شمال باختری لنگه، شمال کوه حمر قرار دارد جلگه و گرمسیر و مرطوب و مالاریائی است. سکنۀ آن 237 تن و پیرو مذهب تسنن هستند و به زبان عربی و فارسی محلی سخن می گویند آب ایشان از چاه و باران تأمین می شود. محصولات آن غلات و خرما و شغل اهالی زراعت است و راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(دَرْ)
دریای شور. رجوع به شور و دریای شور شود
لغت نامه دهخدا
(دَرْ)
نام دریاچۀ چیچست به آذربایجان است. (نزهه القلوب ج 3 ص 223، 224، 241)
لغت نامه دهخدا
(سَ دَرْ)
غافل. گمراه. سردرهوا: سامد، سردروادارنده و پیوسته رونده از شتر و جز آن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
دهی است از دهستان چاپلن بخش الیگودرز شهرستان بروجرد. دارای 416 تن سکنه. آب آن از چاه و قنات. محصول آنجا غلات و لبنیات است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(سَ دَ)
منسوب است به سردر که از قراء بخاراست. (از انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
بالای در سر آستانه خانه، اطاقی که بالای در خانه ساخته شده باشند سر دری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابردریا
تصویر ابردریا
اقیانوس
فرهنگ واژه فارسی سره
از انواع درنا که رنگش سفید و خاکستری است
فرهنگ گویش مازندرانی
از بالا به پایین، چارچوب بالای در
فرهنگ گویش مازندرانی