جدول جو
جدول جو

معنی سیردر - جستجوی لغت در جدول جو

سیردر
(دَ)
دهی است از دهستان چاپلن بخش الیگودرز شهرستان بروجرد. دارای 416 تن سکنه. آب آن از چاه و قنات. محصول آنجا غلات و لبنیات است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سردر
تصویر سردر
بالای چهارچوب در خانه، بالای در
فرهنگ فارسی عمید
قسمی شراب است از سیب و امرود. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(سَ دَ)
ایوان یا خانه که بر بالای در خانه باشد. خانه و ایوان که بر بالای دروازه و در خانه کنند و در شهرها و قراء و خانه برپا کنند، زینتی از بناء یا خانه که بر سر در خانه سازند، بالای در. جلودر سر. آستانۀ خانه. (یادداشت مؤلف) :
بر سردر کاروانسرایی
تصویر زنی به گچ کشیدند.
ایرج میرزا
لغت نامه دهخدا
(سَ دَ)
قریه ای است از قراء بلخ. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(دَرْ)
سیحون. رودی است در آسیای مرکزی بطول 2700 کیلومتر که از مرتفعات شرقی نجد ایران سرچشمه گرفته بر دریای آرال (دریای خوارزم) ریزد. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به سیحون شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از سردر
تصویر سردر
ایوان که بر بالای در خانه باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سردر
تصویر سردر
((~. دَ))
بالای در، آستانه خانه
فرهنگ فارسی معین
بالای در
فرهنگ گویش مازندرانی