- سیرخ (پسرانه)
- نام یکی از سرداران سپاه وشمگیر
معنی سیرخ - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دستمال بزرگ که در آن چیزی ببندند بقچه، سفره
پارسی تازی گشته سترخ تالاب
عدم رغبت به طعام، پری و سرشاری
روش، طریقه
خارپشت
چرمی نازک و سفید که از آن بند شمشیر کارد خنجر و مانند آن سازند تسمه دوال
محل مخصوصی که در آنجا کارهای ورزشی و بازی کردن با حیوانات نمایش داده میشود فرانسوی تاژگاه علف سیر. نمایشهای پهلوانی و بازی با حیوانات و کارهای عجیب و اعمال خنده آور است که جمعی در روی صحنه ای (معمولا مدور) انجام دهند
حجاب و نقاب و روبنده و خصوصاً روپوش چین دار
پارسی تازی گشته شیرج روغن کنجد روغن کنجد
رفتار، طریقه، عادت
خلق و خلق، طریق، روش، مذهب، سنت، هیئت
گیاهی علفی شبیه خاکشیر از تیرۀ چلیپاییان که هرگاه برگ آن را در دست نرم کنند بوی سیر می دهد
سهره، پرنده ای کوچک و خوش آواز با پرهای زرد و سبز
دوال از پوست شکار که از آن بند شمشیر و خنجر درست کنند، تسمه، برای مثال برای مصلحت کار دوستان تو هردم / زمانه برکشد از پشت دشمنان تو سیرم (ابن یمین - ۱۳۴)
نوعی نمایش که معمولاً در یک چادر بسیار بزرگ اجراء شود و در آن بازی با حیوانات و کارهای عجیب و اعمال خنده آور روی صحنه انجام دهند
شیره، روغن کنجد
محل مخصوصی که در آنجا کارهای ورزشی، بندبازی و سوارکاری به خصوص بازی کردن با حیوانات نمایش داده می شود
احمر، قرمز
قرمز رنگ، رنگ قرمز
جمع سیرت، عادتها و خصلتها گشت و تفریح و گردش و سفر و سیاحت
استوار گردیدن، هر چی نوگ تیز فلزی یا چوبی
رفتن و گردش کردن، راه رفتن، گردش، بررسی
سیر الی الله: در تصوف رفتن به سوی خدا به قصد وصول به حق و حقیقت
سیر آفاق و انفس: کنایه از رفتن و گردش کردن در شهرها و نقاط مختلف عالم و تحقیق و مطالعه در نفوس انسانی
سیر الی الله: در تصوف رفتن به سوی خدا به قصد وصول به حق و حقیقت
سیر آفاق و انفس: کنایه از رفتن و گردش کردن در شهرها و نقاط مختلف عالم و تحقیق و مطالعه در نفوس انسانی
سیرت ها، طریق ها، روش ها، مذاهب، سنت ها، هیئت ها، جمع واژۀ سیرت
آلت فلزی که تکه های گوشت را به آن می کشند و روی آتش کباب می کنند
هر چیز راست و نوک تیز فلزی یا چوبی مانند سوزن و خار و سرشاخۀ نازک درخت
کنایه از راست، مستقیم
سیک، فرقه ای مذهبی در هندوستان که پیروان آن به خدای یگانه ایمان دارند و به تناسخ معتقد هستند
هر چیز راست و نوک تیز فلزی یا چوبی مانند سوزن و خار و سرشاخۀ نازک درخت
کنایه از راست، مستقیم
سیک، فرقه ای مذهبی در هندوستان که پیروان آن به خدای یگانه ایمان دارند و به تناسخ معتقد هستند
مقابل گرسنه، آنکه تازه غذا خورده و معده اش پر است و دیگر میل به خوراک ندارد
پر، سرشار
بیزار
واحد اندازه گیری وزن در ایران، برابر با ۷۵ گرم یا ۱۶ مثقال یا یک چهارم من تبریز، استیر
غدۀ زیرزمینی گیاه سیر با قطعه های جداگانه و سفید رنگ در غشاهای نازک و ظریف که بوی تندی دارد، گیاه این غده که علفی، پایا و از خانوادۀ سوسن است
پر، سرشار
بیزار
واحد اندازه گیری وزن در ایران، برابر با ۷۵ گرم یا ۱۶ مثقال یا یک چهارم من تبریز، استیر
غدۀ زیرزمینی گیاه سیر با قطعه های جداگانه و سفید رنگ در غشاهای نازک و ظریف که بوی تندی دارد، گیاه این غده که علفی، پایا و از خانوادۀ سوسن است
گیاهی است از تیره سوسنی ها، علفی و پیازدار که شامل برگ های باریک دراز است. قسمت مورد استفاده آن همان قسمت غده های زیرزمینی وی است. برای سیر در تداوی اثر ضدعفونی کننده و اشتهاآور و ضد کرم و کم کننده فشار خون ذکر شده است. به علت وجود ما
واحدی برای وزن برابر با 75 گرم