جدول جو
جدول جو

معنی سیدکندی - جستجوی لغت در جدول جو

سیدکندی
(سَیْ یِ کَ)
دهی است از دهستان قوریچای بخش قره آغاج شهرستان مراغه. دارای 250 تن سکنه. آب آن از چشمه سار. محصول آنجاغلات، نخود، بزرک. شغل اهالی زراعت و صنایع دستی آنان جاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(کَ)
دهی است از دهستان چای پارۀ بخش قره ضیاءالدین آذربایجان. در 13هزارگزی جنوب باختری قره ضیاءالدین و5 هزار و پانصد گزی خاور شوسۀ خوی به ماکو واقع است، 438 تن سکنه دارد. از چشمه آبیاری میشود. محصولش غلات و حبوبات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(اَ کَ)
نام یکی از ماههای مغولی و در زبان ترکی امروزی بمعنی عصر و پسین. (یادداشت بخط مؤلف) : در تاریخ دوشنبه دویم ایکندی آی لوییل موافق سلخ صفر سنۀ احدی و سبعین... (جامعالتواریخ رشیدی)
لغت نامه دهخدا
(هََ دِ)
دهی است از بخش سیردان شهرستان زنجان. دارای 373 تن سکنه، آب آن از رود تشویر و محصول عمده اش غله و پنبه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
نفع. منفعت. فایده. (ناظم الاطباء) :
دل آرام دارید از چار چیز
کزو خوبی و سودمندیست نیز.
فردوسی.
بی آزاری و سودمندی گزین
که این است فرهنگ و آیین و دین.
فردوسی.
از آن پند کو سر بلندی دهد
بگفت آنچه او سودمندی دهد.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(سَ کَ کَ)
منسوب است به سکلکند که از نواحی تخارستان است. (الانساب سمعانی) (لباب الانساب)
لغت نامه دهخدا
(کُ کَ)
دهی است از دهستان چهاراویماق بخش قره آغاج شهرستان مراغه. کوهستانی و معتدل است و 145 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(قَ رَ)
دهی است از دهستان چای باساز بخش پلدشت شهرستان ماکو، سکنۀ آن 240 تن. آب آن از جویبار پورناک. محصول آن غلات، پنبه، کنجد، کرچک، بزرک و برنج. شغل اهالی زراعت، گله داری و صنایع دستی زنان آنجا جاجیم بافی است. راه ارابه رو دارد و اتومبیل از آن میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
دهی از دهستان اواوغلی بخش حومه شهرستان خوی. واقع در 23هزارگزی شمال خاوری خوی و 5هزارگزی شمال شوسۀ خوی به جلفا. دامنه، معتدل، مالاریائی دارای 1118 تن سکنه. آب آن از رود زارعان و قودوخ بوغان. محصولات آنجا پنبه، کرچک، انگور و زردآلو. شغل اهالی زراعت و گله درای. صنایع دستی جاجیم بافی و راه آن مالرو است و دبستانی دارد. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(بَ کَ)
منسوب است به بیکند از بلاد ماورأالنهر در یک منزلی بخارا و جمعی از علما به این دیار منسوبند و آنجا فعلاً خراب است. (از انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از سودمندی
تصویر سودمندی
نفع، فایده، برومندی، باروری مثمری، سود برندگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سودمندی
تصویر سودمندی
نفع، فایده، باروری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سودمندی
تصویر سودمندی
فائدةً
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از سودمندی
تصویر سودمندی
Utility
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از سودمندی
تصویر سودمندی
utilité
دیکشنری فارسی به فرانسوی
فریب کاری، تردستی
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از سودمندی
تصویر سودمندی
utilità
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از سودمندی
تصویر سودمندی
полезность
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از سودمندی
تصویر سودمندی
Nützlichkeit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از سودمندی
تصویر سودمندی
корисність
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از سودمندی
تصویر سودمندی
użyteczność
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از سودمندی
تصویر سودمندی
实用性
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از سودمندی
تصویر سودمندی
utilidade
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از سودمندی
تصویر سودمندی
উপযোগিতা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از سودمندی
تصویر سودمندی
فائدہ
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از سودمندی
تصویر سودمندی
utilidad
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از سودمندی
تصویر سودمندی
ประโยชน์
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از سودمندی
تصویر سودمندی
manufaa
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از سودمندی
تصویر سودمندی
有用性
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از سودمندی
تصویر سودمندی
유용성
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از سودمندی
تصویر سودمندی
kegunaan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از سودمندی
تصویر سودمندی
उपयोगिता
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از سودمندی
تصویر سودمندی
bruikbaarheid
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از سودمندی
تصویر سودمندی
תוֹעֶלֶת
دیکشنری فارسی به عبری