خارپشت بزرگ تیرانداز که خارهای بلند ابلق دارد و آن ها را مانند تیر می اندازد، جوجه تیغی تشی، زکاسه، سکاسه، رکاشه، اسگر، اسغر، سنگر، سگر، پهمزک، پیهن، بیهن، روباه ترکی، کاسجوک، جبروز، قنفذ
خارپشت بزرگ تیرانداز که خارهای بلند ابلق دارد و آن ها را مانند تیر می اندازد، جوجه تیغی تَشی، زُکاسه، سُکاسه، رُکاشه، اُسگُر، اُسغُر، سَنگُر، سُگُر، پَهمَزَک، پیهَن، بیهَن، روباه تُرکی، کاسجوک، جَبروز، قُنفُذ
سیخور، (حاشیۀ برهان قاطع چ معین)، خارپشت کلانی را گویند که خارهای ابلق دارد و مانند تیر اندازد، (برهان) (آنندراج)، اسغر، (فرهنگ رشیدی)، سغر، (اوبهی)، جانوری باشد که بر اندامش خارها ابلق مثل دوک بود، چون کسی قصد گرفتن آن کند اندام خود را چنان درهم فشارد که آن خارها از بدن پریدن نماید و آنرا تشی گویند، (جهانگیری)، جوجه تیغی، قنفذ، خارپشت، (یادداشت بخط مؤلف)، رجوع به سگر، سگرنه، سغر و اسغر شود
سیخور، (حاشیۀ برهان قاطع چ معین)، خارپشت کلانی را گویند که خارهای ابلق دارد و مانند تیر اندازد، (برهان) (آنندراج)، اسغر، (فرهنگ رشیدی)، سغر، (اوبهی)، جانوری باشد که بر اندامش خارها ابلق مثل دوک بود، چون کسی قصد گرفتن آن کند اندام خود را چنان درهم فشارد که آن خارها از بدن پریدن نماید و آنرا تشی گویند، (جهانگیری)، جوجه تیغی، قنفذ، خارپشت، (یادداشت بخط مؤلف)، رجوع به سگر، سگرنه، سغر و اسغر شود