جدول جو
جدول جو

معنی سیاکو - جستجوی لغت در جدول جو

سیاکو
منطقه ای نزدیک روستای کردیچال کلاردشت
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سپاکو
تصویر سپاکو
(دخترانه)
نام همسر چوپانی که کوروش را به او سپرده بودند تا بکشد اما او مانع شد و کوروش را مانند فرزند خودش بزرگ کرد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سیاکوتی
تصویر سیاکوتی
درختچه ای از تیرۀ گل سرخیان با شاخه های انبوه و خاردار و برگ های سبز تیره که گل های آن در طب به عنوان مقوی قلب و ضد تشنج به صورت دم کرده یا پودر به کار می رود، بلک، سرخ ولیک، قره گیله، ولک، کومار، کورچ، کویچ، مارخ، ولیک، سیاه الله
فرهنگ فارسی عمید
(کُ)
نام رودخانه ای است در شمال یکی از دو جزیره ای که زلاند جدید را تشکیل میدهد. این نهر از میان دشتی مردابی برمی خیزد و پس از طی 110 هزارگز بخلیج هوآراکی میریزد. (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(سِ)
میترادات (مهرداد) (چوپان شاهی). زن چوپانی که که کورش کبیر به او سپرده شده بود که او را بکشد، ولی سپاکو به پای شوهر افتاد و تضرع کرد و مانع کشتن کورش گردید. رجوع به ایران باستان ص 232 و 233 و 234 شود
لغت نامه دهخدا
مخفف سیرکوب، رجوع به سیرکوب و سیرکوبه شود
لغت نامه دهخدا
قریه ای است چهارفرسنگی بیشتر در جنوب فارغان است، (فارسنامۀ ناصری)
لغت نامه دهخدا
(کُ)
دیااکو. سرسلسلۀ شاهان مادی. رجوع به دیااکو و ج 1 و 2 یشتها ص 584، 214 و مزدیسنا ص 119 و دیوکس و تاریخ ایران پیرنیا ص 50 شود
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان حومه بخش آستانۀ شهرستان لاهیجان با 541 تن سکنه، در جلگۀ معتدل هوای مرطوبی واقع است و محصولش برنج و ابریشم و کنف است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(کُ)
نهری است در شمال خاوری ایالات متحدۀ امریکا که از ایالت نیوهامپشیر سرچشمه میگیرد و پس از طی مجرائی بطول 2577 هزار گز به اقیانوس اطلس میریزد. (از قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
سرزنش، سرکوب کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
نام ارتفاعی در سوادکوه
فرهنگ گویش مازندرانی
نام گیاهی است
فرهنگ گویش مازندرانی
از نهرهایی که به خلیج استرآباد ریزد
فرهنگ گویش مازندرانی
سیاه چرده کسی که رنگ پوستش به سیاهی زند
فرهنگ گویش مازندرانی
کوه صاف بدون درخت
فرهنگ گویش مازندرانی