جدول جو
جدول جو

معنی سیاکالش - جستجوی لغت در جدول جو

سیاکالش
سیاه سرفه
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(سیا سَ /سِ)
ممسک. بخیل. طمعکار، زندانی. اسیر. (ناظم الاطباء). رجوع به سیاه کاسه شود
لغت نامه دهخدا
(کُ لِ)
دهی است از دهستان ژان بخش دورود شهرستان بروجرد. دارای 447 تن سکنه. آب آن از قنات. محصول آنجا غلات و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(سِ لِ)
فکر و اندیشه. (برهان) (انجمن آرا) :
ای مج کنون تو شعر من از برکن و بخوان
از من دل و سکالش از توتن و روان.
رودکی (از سعید نفیسی ص 1022).
سکالش چنان شد دو کوشنده را
که ریزند صفرای جوشنده را.
نظامی.
، متفکر و اندیشه مند بودن، خواستن، کارسازی کردن. (برهان). رجوع به سگال وسگالش شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از سکالش
تصویر سکالش
فکر و اندیشه
فرهنگ لغت هوشیار
کلاغ سیاه
فرهنگ گویش مازندرانی
بز سیاه
فرهنگ گویش مازندرانی
آن که سیه چرده و بلند بالا باشد، زنگوله ی سیاه رنگ و بزرگ
فرهنگ گویش مازندرانی
گاوی به رنگ سیاه با لکه ی سیاه در انتهای دم و پیشانی
فرهنگ گویش مازندرانی
از دهستان پایین خیابان لیتکوه بخش مرکزی آمل
فرهنگ گویش مازندرانی