جدول جو
جدول جو

معنی سیاهی - جستجوی لغت در جدول جو

سیاهی
سیاه بودن سواد مقابل سفیدی، تیرگی تاری مقابل سفیدی، تاریکی ظلمت مقابل روشنی روشنایی، مرکب دوده، کلف لکه: سیاهی ماه. (کلف قمر) یا از سفیدی ماست تا سیاهی زغال. همه چیز کل اشیا
فرهنگ لغت هوشیار
سیاهی
تیرگی، تاری، تاریکی، مقابل سفیدی، سیاه بودن
سیاهی لشکر: گروهی از مردم که برای نمایاندن کثرت و انبوهی لشکر جمع شوند و به کار جنگ نیایند، کنایه از اشخاص بی خاصیت
تصویری از سیاهی
تصویر سیاهی
فرهنگ فارسی عمید
سیاهی
منسوب به سیاه، وضعیت و کیفیت سیاه بودن، تاریکی، چیز تیره و نامشخص که معمولاً به علت دوری تشخیص آن دشوار است، لشکر گروهی از مردم که تنها برای نمایش انبوهی و بسیاری جمعیت به کار گرفته می شوند
تصویری از سیاهی
تصویر سیاهی
فرهنگ فارسی معین
سیاهی
Blackness
تصویری از سیاهی
تصویر سیاهی
دیکشنری فارسی به انگلیسی
سیاهی
чернота
دیکشنری فارسی به روسی
سیاهی
Schwärze
دیکشنری فارسی به آلمانی
سیاهی
чорність
دیکشنری فارسی به اوکراینی
سیاهی
czarność
دیکشنری فارسی به لهستانی
سیاهی
黑暗
دیکشنری فارسی به چینی
سیاهی
negritude
دیکشنری فارسی به پرتغالی
سیاهی
nerità
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
سیاهی
negrura
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
سیاهی
noirceur
دیکشنری فارسی به فرانسوی
سیاهی
zwartheid
دیکشنری فارسی به هلندی
سیاهی
कालेपन
دیکشنری فارسی به هندی
سیاهی
kegelapan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
سیاهی
سوادٌ
دیکشنری فارسی به عربی
سیاهی
검음
دیکشنری فارسی به کره ای
سیاهی
שחור
دیکشنری فارسی به عبری
سیاهی
黒さ
دیکشنری فارسی به ژاپنی
سیاهی
karanlık
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
سیاهی
weusi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
سیاهی
ความมืดดำ
دیکشنری فارسی به تایلندی
سیاهی
কালোভাব
دیکشنری فارسی به بنگالی
سیاهی
سیاہی
دیکشنری فارسی به اردو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سیاهه
تصویر سیاهه
لیست
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سپاهی
تصویر سپاهی
منسوب به سپاه فردی از سپاه لشکری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سباهی
تصویر سباهی
گولپیر پیر گول پیر کودن (خرف)
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به سیام از مردم سیام اهل سیام، اجناس ساخته سیام، زبان مردم سیام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیاسی
تصویر سیاسی
شهرمداریک ساستاریک منسوب به سیاست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیاهه
تصویر سیاهه
نوشته، صورتحساب
فرهنگ لغت هوشیار
سیاه کوچک، قارچی است انگلی که نوعی از آن از تیره اوستیلاژیتاسه و نوع دیگرش از تیره تیلتیاسه است و هر دو نوع از رده پروتوبازیدیومیستها میباشند. نوع اول که به نام اوستیلاگو نامیده میشود گونه های مختلفش سیاهک گردی گندم و جو و یولاف و ذرت و غلاف دیگر را فراهم میکند و نوع دوم که به نام تیلتا نامیده میشود سیاهک سنگی غلات را به وجود می آورد. در سیاهک گردی دانه های گندم و غلات دیگر تبدیل به گرد سیاه رنگی که همان هاگهای قارچ است می شود و به وسیله باد به اطراف پراکنده میگردد. در سیاهک سنگی دانه غلات پوستش سالم است ولی داخل آن پر از گرد سیاه رنگ می باشد اراقو، لیخنیس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سپاهی
تصویر سپاهی
مربوط به سپاه، فردی از سپاه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سیاهک
تصویر سیاهک
نوعی آفت قارچی غلات که بیشتر در گندم و جو بروز می کند و خوشه و دانه را به گردی سیاه رنگ تبدیل می کند، سیهک، قره جه
سیاه رو، سیاه چهره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سپاهی
تصویر سپاهی
هر فردی از سپاه
فرهنگ فارسی معین