نهری که از شمال شهر شوشتر زیر قلعۀ سلاسل از شاخۀ غربی کارون جدا کرده اند و جلگۀ میاناب را که از شوشتر تا بندقیر ممتد است سیراب می کند، نام جلگه ای میان دوشاخۀ شطیط و گرگر رود کارون از شوشتر تا بندقیر
نهری که از شمال شهر شوشتر زیر قلعۀ سلاسل از شاخۀ غربی کارون جدا کرده اند و جلگۀ میاناب را که از شوشتر تا بندقیر ممتد است سیراب می کند، نام جلگه ای میان دوشاخۀ شطیط و گرگر رود کارون از شوشتر تا بندقیر
بلغت وادی القری به معنی خلال باشد، آن گیاهی است که سبز و رسیدۀ آنرا بجهت اسهال خورند و نارسیده آنرا بجهت قبض و امساک، (برهان)، امر به آراستن بود، یعنی بیارای و آرایش ده، (برهان)، از مصدر سیابیدن، (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین) : بدو گفت او، خوان قربان سیاب بدین کار مرد خویشتن را بیاب، فردوسی، (حاشیۀ برهان قاطع از جهانگیری با ذکر اینکه در ولف نیامده)، حیات هم گفته اند که زندگی باشد، (از برهان) (آنندراج)، حیات، (اوبهی) (از فرهنگ رشیدی)، حباب هم بنظر آمده، (برهان)
بلغت وادی القری به معنی خلال باشد، آن گیاهی است که سبز و رسیدۀ آنرا بجهت اسهال خورند و نارسیده آنرا بجهت قبض و امساک، (برهان)، امر به آراستن بود، یعنی بیارای و آرایش ده، (برهان)، از مصدر سیابیدن، (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین) : بدو گفت او، خوان قربان سیاب بدین کار مرد خویشتن را بیاب، فردوسی، (حاشیۀ برهان قاطع از جهانگیری با ذکر اینکه در ولف نیامده)، حیات هم گفته اند که زندگی باشد، (از برهان) (آنندراج)، حیات، (اوبهی) (از فرهنگ رشیدی)، حباب هم بنظر آمده، (برهان)
گیاهی است که بر درخت پیچد و به عربی عشقه گویند. (برهان) (اوبهی) (آنندراج). و بپارسی پیچه و تحفه گفتند که آنرا پرسیان نیزگویند. (از فرهنگ رشیدی) (از آنندراج) : آنکه سرش از فضل خداوند بتابد فردا بکند آتش و اغلال سیانیش. ناصرخسرو. از این پسش توببینی دوان دوان در دشت بکفش و موزه درافکنده صدهزار سیان. عمعق
گیاهی است که بر درخت پیچد و به عربی عشقه گویند. (برهان) (اوبهی) (آنندراج). و بپارسی پیچه و تحفه گفتند که آنرا پرسیان نیزگویند. (از فرهنگ رشیدی) (از آنندراج) : آنکه سرش از فضل خداوند بتابد فردا بکند آتش و اغلال سیانیش. ناصرخسرو. از این پسش توببینی دوان دوان در دشت بکفش و موزه درافکنده صدهزار سیان. عمعق