جدول جو
جدول جو

معنی سیاتشی - جستجوی لغت در جدول جو

سیاتشی
رودک، گورکن
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سیاوش
تصویر سیاوش
(پسرانه)
دارنده اسب سیاه، فرزند کیکاووس پادشاه ایران و پدر کیخسرو پادشاه کیانی که ناجوانمردانه و بی گناه به قتل رسید، از شخصیتهای شاهنامه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سیاهی
تصویر سیاهی
تیرگی، تاری، تاریکی، مقابل سفیدی، سیاه بودن
سیاهی لشکر: گروهی از مردم که برای نمایاندن کثرت و انبوهی لشکر جمع شوند و به کار جنگ نیایند، کنایه از اشخاص بی خاصیت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سیاتیک
تصویر سیاتیک
بزرگ ترین عصب بدن که مربوط به اندام تحتانی است، در پزشکی درد شدید و تیرکشنده در کمر، لگن و زانو که به دلیل فشار به عصب سیاتیک بروز می کند، عرق النسا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سیاسی
تصویر سیاسی
مربوط به سیاست، کسی که به کارهای سیاسی بپردازد و سیاست را پیشۀ خود سازد
فرهنگ فارسی عمید
مربوط به تهیگاه، معمولاً نام سیاتیک بعصب نسائی بزرگ (عصب سیاتیک بزرگ) اطلاق میشود، این عصب از رأس مثلث شبکۀ خاصره تولید و در حقیقت دنبالۀ این رأس است، عصب مزبور درشت ترین عصب بدن است و از بریدگی بزرگ نسایی در زیر عضلۀ هرمی لگن خارج میشود، عرض این عصب در ابتدا حتی به 1/5 سانتی متر نیز میرسد، ابتدا در سرین بطور مایل و بعد در ناحیۀ خلفی ران تا حفرۀ رکبی قائماً پائین می آید و از آنجا ببعد بدو شاخه انتهایی تقسیم میشود، عصب مذکور در سرین بوسیلۀ عضلۀ سرینی بزرگ پوشیده میشود و در ناودانی که بین استخوان و رگ برآمدگی بزرگ استخوان رانی است، پائین می آید و یکی ازنقاط دردناک این عصب در همین محل است، عرق النساء بزرگ، عرق النساء عصبی بزرگ، (فرهنگ فارسی معین)، درد مربوط بعصب سیاتیک را نیز بنام سیاتیک خوانده و آن عبارت از درد شدیدی است که در سرتاسر این عصب حس میشود خصوصاً در ناحیۀ سرینی، وجع عرق النساء، (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
چیزی است از اندرون آلات گوسفند و غیره که با شکنبه میباشد، (برهان)، معده حیوانات نشخوارکننده، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از سباشی
تصویر سباشی
رئیس عسس رئیس نظمیه والی الشرطه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیاسی
تصویر سیاسی
شهرمداریک ساستاریک منسوب به سیاست
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به سیام از مردم سیام اهل سیام، اجناس ساخته سیام، زبان مردم سیام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عیاشی
تصویر عیاشی
جهیک کاری خوشگذرانی اشتغال به عیش و نوش خوشگذرانی
فرهنگ لغت هوشیار
سیاه بودن سواد مقابل سفیدی، تیرگی تاری مقابل سفیدی، تاریکی ظلمت مقابل روشنی روشنایی، مرکب دوده، کلف لکه: سیاهی ماه. (کلف قمر) یا از سفیدی ماست تا سیاهی زغال. همه چیز کل اشیا
فرهنگ لغت هوشیار
عصب مزبور درشت ترین عصب بدن است و از بریدگی بزرگ نسایی در زیر عضله هرمی لگن خارج میشود، عرض این عصب در ابتدا حتی به 5/1 سانتیمتر نیز میرسد فرانسوی سرینیک مربوط به تهیگاه، معمولا نام سیاتیک به عصب نسائی بزرگ (عصب سیاتیک بزرگ) اطلاق میشود. این عصب از راس مثلث شبکه خاجی تولید و در حقیقت دنباله این راس است. عصب مزبور درشت ترین عصب بدن است و از بریدگی بزرگ نسائی در زیر عضله هرمی از لگن خارج میشود. عرض این عصب در ابتدا حتی به 5، 1 سانتیمتر نیز میرسد. ابتدا در سرین به طور مایل و بعد در ناحیه خلفی ران تا حفره رکبی قائما پایین میاید. و از آن جا به بعد به دو شاخه انتهایی تقسیم میشود. عصب مذکور در سرین به وسیله عضطه سرینی بزرگ پوشیده میشود و در ناودانی که بین استخوان و رگ و برآمدگی بزرگ استخوان رانی است پایین میاید و یکی از نقاط دردناک این عصب دو همین محل است عرق النسا بزرگ عرق النسا عصب نسائی بزرگ، درد مربوط به عصب سیاتیک را نیز به نام سیاتیک را نیز به نام سیاتیک خوانند و آن عبارت از درد شدیدی است که در سرتاسر این عصب حس میشود خصوصا در ناحیه سرینی وجع عرق النسا. یا سیاتیک بزرگ. سیاتیک. یا سیاتیک کوچک. عصبی است که جدا میگردد و از زیر عضله هرمی از لگن خارج میشود و محل خروج آن در عقب کنار داخلی عصب نسائی بزرگ است و در ناحیه سرینی به دو شاخه عضلانی و جلدی تقسیم میگردد نسائی کوچک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیمکشی
تصویر سیمکشی
عمل و شعل سیمکش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیاسی
تصویر سیاسی
منسوب به سیاست، مربوط به سیاست، امور سیاسی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سیاهی
تصویر سیاهی
منسوب به سیاه، وضعیت و کیفیت سیاه بودن، تاریکی، چیز تیره و نامشخص که معمولاً به علت دوری تشخیص آن دشوار است، لشکر گروهی از مردم که تنها برای نمایش انبوهی و بسیاری جمعیت به کار گرفته می شوند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سباشی
تصویر سباشی
((سُ))
رییس نظمیه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سیاتیک
تصویر سیاتیک
مربوط به تهیگاه، نام سیاتیک به عصب نسائی بزرگ اطلاق می شود، درد مربوط به عصب سیاتیک را نیز به نام سیاتیک خوانند و آن عبارت از درد شدیدی است که در سرتاسر این عصب حس می شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یابشی
تصویر یابشی
اکتشافی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سیاهی
تصویر سیاهی
Blackness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از سیاسی
تصویر سیاسی
Political, Politically
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از حیاتی
تصویر حیاتی
Crucial, Vital
دیکشنری فارسی به انگلیسی
سیاه تلو، از تیره ی عنابیان
فرهنگ گویش مازندرانی
تیره ی هم رنگ با گل
فرهنگ گویش مازندرانی
آلوسیاه چنگلی
فرهنگ گویش مازندرانی
آن که سیه چرده و بلند بالا باشد، زنگوله ی سیاه رنگ و بزرگ
فرهنگ گویش مازندرانی
تپه ای در اطراف روستای رودپی از بخش مرکزی ساری
فرهنگ گویش مازندرانی
گورکن
فرهنگ گویش مازندرانی
گورکن، رودک
فرهنگ گویش مازندرانی
نمایشی، تئاتری
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از حیاتی
تصویر حیاتی
решающий , жизненно важный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از سیاهی
تصویر سیاهی
чернота
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از سیاسی
تصویر سیاسی
политический , политически
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از حیاتی
تصویر حیاتی
entscheidend, vital
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از سیاهی
تصویر سیاهی
Schwärze
دیکشنری فارسی به آلمانی