جدول جو
جدول جو

معنی سگوشگان - جستجوی لغت در جدول جو

سگوشگان
مثلثات
تصویری از سگوشگان
تصویر سگوشگان
فرهنگ واژه فارسی سره

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سروشان
تصویر سروشان
(پسرانه)
نام جد بایزید بسطامی
فرهنگ نامهای ایرانی
ده کوچکی است از دهستان موگوئی بخش آخوره شهرستان فریدن، واقع در 27هزارگزی جنوب آخوره، متصل به راه مالرو گوگان به آخوره، کوهستانی و هوای آن معتدل و سکنۀ آن 47 تن است، آب آن از چشمه و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(شی وَ)
محلی در جانب شرقی کرمان مقابل باغهای زریسف. (یادداشت مؤلف) : زمینهایی که اکنون به شاهیجان و گازرگاه معروف است از آبی عظیم از منبع کوه شیوشگان در قدیم الزمان مشروب می شد و مرغزار گشته بود. (سمط العلی)
لغت نامه دهخدا
عصیر و فشردۀ انگور را گویند، (برهان)، شیرۀ انگور را گویند، (آنندراج) (انجمن آرا)، گوشه (شعوری)، اما شواهدی که آورده شاهد گوشانه است نه گوشان، رجوع به گوشانه شود
لغت نامه دهخدا
کوهی است در مغرب چهارمحال بختیاری، (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان مرکزی بخش خوسف شهرستان بیرجند واقع در 2 هزارگزی شمال خاوری خوسف و 7 هزارگزی جنوب شوسۀ عمومی خوسف به بیرجند، در دامنه واقع و هوای آن معتدل است، 123 تن سکنه دارد، آب آن از قنات تأمین میشود، محصول آن غلات و میوه ها و شغل اهالی زراعت است، راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
گرگان، (نزهه القلوب چ لیسترنج ص 163)
لغت نامه دهخدا
به معنی کسی که لایق عیش و عشرت باشد، چه گور به معنی عیش و عشرت و شراب است و گان به معنی لایق و سزاوار، (غیاث) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
قلۀ مستور از برف، نام کوهی است از سلسله جبال سودت درآلمان که در سیلزیاو در حدود چهستان (بوهم) واقع گشته است و مرتفعترین کوه از جبال واقع در شمال دانوب میباشد و 1686 گز ارتفاع دارد. (از قاموس الاعلام)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان امجز بخش جبال بارز شهرستان جیرفت، واقع در 60000گزی جنوب خاوری مسکون و 7000 گزی جنوب راه مالرو مسکون به کروک، کوهستانی و سردسیر و سکنۀ آن 100 تن وآب آن از چشمه و محصول آن غلات و حبوب و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است، مزارع دو رودخانه و سی چناران جزء این ده است، ساکنین از طایفۀ امجزی هستند، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان چهاربلوک بخش سیمینه رود شهرستان همدان، واقع در 15000گزی جنوب باختری بهار و 6000گزی جنوب شوسۀ همدان به کرمانشاه، کوهستانی و سردسیر و دارای 220 تن سکنه و آب آن از رود خانه حیدرقاضی خان و محصول آن غلات و توتون و لبنیات و قلمستان و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان جاجیم بافی و راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
یکی از دهستان های نه گانه بخش خورموج شهرستان بوشهر است که از شمال به ارتفاعات بزپر و کوه گیسگان و سرمشهد و از خاور به ارتفاعات والان و خراشیند و از جنوب به کوههای درویش و دار و رئیس غلام و شنبه و از باختر بدهستان حومه خورموج و بخش اهرم محدود میشود، این دهستان در شمال خاوری بخش، واقع شده و رود خانه دشت پلنگ از وسط آن می گذرد، سیزده آبادی، دهستان مزبور را تشکیل میدهد و مجموعاً دارای 600 تن سکنه است و قراء مهم آن عبارتند از: طلعه، فاریاب، کلمه، دهرود علیا و سفلی، تنگ درم، ارغون، مرکز دهستان، قریۀ بوشگان میباشد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
نام مرکزی از دهستان بوشگان، بخش خورموج است که در شهرستان بوشهر واقع است، دارای 245تن سکنه میباشد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(شَ)
صاحب برهان گوید: نام نوائیست ازموسیقی ، بمعنی مغیبات هم هست یعنی چیزهائی که در عالم غیبتند
لغت نامه دهخدا
مقامی است از مقامات سالک که آن را به عربی غیب الغیب گویند و آن برنگ سبز است که به عربی خضرا خوانند و چون سالک قطع این مقام کند ذات مقدس تجلی نماید و فانی در حق و باقی درو گردد،
نام جائی و مقامیست نزدیک به نیشابور
لغت نامه دهخدا
محافظ مراقب راعی: والذین هم لاماناتهم و عهدهم راعون و ایشان که امانتها و عهد هاآی خویش را گوشوانانند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گورگان
تصویر گورگان
گورکان مغولی داماد داماد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پوشگان
تصویر پوشگان
نام مقامی از موسیقی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گوشان
تصویر گوشان
افشرده انگور شیره انگور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گوشوان
تصویر گوشوان
گوش بان، محافظ، مراقب، راعی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گوشان
تصویر گوشان
افشره انگور، شیره انگور
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سویگان
تصویر سویگان
بعد
فرهنگ واژه فارسی سره