جدول جو
جدول جو

معنی سگزآباد - جستجوی لغت در جدول جو

سگزآباد
قصبه ای جزء دهستان زهرا بخش بوئین شهرستان قزوین، دارای 2070 تن سکنه است. آب آن از قنات و در بهار از رودخانه حاجی عرب تأمین میشود. محصول آن غلات، انگور، خربزه و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(سَ)
دهی است از دهستان یک مهۀ بخش مسجد سلیمان شهرستان اهواز واقع در 40 هزارگزی جنوب خاوری مسجد سلیمان و 2 هزارگزی خاور راه شوسۀ مسجد سلیمان به هفت گل. هوای آن گرم و دارای 700 تن سکنه است. آب آنجا از گلگیر تأمین میشود. محصول آن غلات و شغل اهالی کارگری شرکت نفت و زراعت و گله داری است. راه اتومبیل رو دارد. ساکنین از طایفه هفت لنگ بختیاری میباشند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
رزاباد. نام کوچه ای است در مرو. (از انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(دِ)
دهی است از دهستان کربال بخش زرقان، شهرستان شیراز. واقع در 21هزارگزی خاور زرقان و 2هزارگزی راه فرعی بند امیر به سلطان آباد، با 191 تن سکنه. آب آن از رود کر و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(عِزز)
دهی از دهستان مرودشت بخش زرقان شهرستان شیراز. سکنۀ آن 124 تن. آب آن از قنات. محصول آن غلات و حبوب و چغندر است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(کَ زَ)
دهی است از دهستان هلیلان بخش مرکزی شاه آباد، دشت و معتدل سرد است و 150 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(قُ زَ)
دهی از دهستان شهرویران بخش حومه شهرستان مهاباد واقع در 37هزارگزی شمال خاوری مهاباد و 8 هزارگزی شمال شوسۀ میاندوآب به مهاباد. موقع جغرافیایی آن جلگه و معتدل مالاریایی است. سکنۀ آن 164 تن. آب آن از رود خانه سیمین. محصول آن غلات، چغندر، توتون، حبوبات. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(خَ)
دهی است از دهستان القورات بخش حومه شهرستان بیرجند، واقع در سی هزارگزی شمال باختری بیرجند، جلگه، گرمسیری، آب آن از قنات و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(بُ)
دهی از دهستان زوارم بخش شیروان شهرستان قوچان. محلی کوهستانی، معتدل. سکنۀ آن 870 تن. آب آن از چشمه و رودخانه و محصول آنجا غلات و انگور و گردواست. شغل اهالی زراعت و مالداری و قالیچه بافی است وراه آن مالرو است. (از فرهنگجغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
دهی است از دهستان جعفرآباد بخش مرکزی شهرستان ساوه، واقع در جنوب باختری ساوه، با 120 تن سکنه. آب آن از قنات و راه آن مالرو است. عده ای از شاهسونهای بغدادی در این ده ساکن هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
ده کوچکی است ازبخش شمیران شهرستان تهران 120 نفر سکنه دارد، راه ماشین رو دارد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1 ص 220)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
قریه ای است فرسنگی کمتر جنوب شیراز. (فارسنامۀ ناصری)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
دهی است از دهستان دیزمار غربی بخش ورزقان شهرستان اهر، در 46هزارگزی شمال غربی ورزق و سی و پنج هزار و پانصدهزارگزی راه تبریز به اهر و در منطقۀ کوهستانی معتدل واقع و دارای 511 تن سکنه است. آبش از چشمه و محصولش غلات سردرختی و شغل مردمش زراعت و گله داری و صنایع دستی آن جاجیم بافی است و دارای یک استخر طبیعی میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(مِ)
دهی است از دهستان غار بخش ری شهرستان تهران، واقع در 9هزارگزی شمال خاوری شهر ری و 29هزارگزی شمال راه شوسۀ تهران به سمنان. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است و از شوسه ماشین به ده می توان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
دهی است جزء دهستان شراء پائین بخش وفس شهرستان اراک، در 30 هزارگزی جنوب باختری کمیجان کنار جادۀ ملایر به خنداب با 968 تن سکنه، آب آن از رودخانه و راه اتومبیل رو است، روی رودخانه توه چای آثارپل آجری که از بناهای شاه خدابنده میباشد وجود دارد، زیارتگاهی در جنوب آبادی موسوم به امام زاده ابوالحسن و امید خاتون که میگویند پسر و دختر امام چهارم میباشند وجود دارد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
دهی است از دهستان بهنام وسط بخش ورامین شهرستان تهران با 1514 تن سکنه. آب آن از قنات و راه آن اتومبیلرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
دهی از دهستان زیراستاق بخش مرکزی شهرستان شاهرود. دارای 550 تن سکنه و آب آن از دورشته قنات است. محصول آن غلات، ارزن، پنبه، انواع میوه جات و صیفی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
دهی است جزء دهستان کنجکاه بخش سنجیدۀ شهرستان هروآباد. دارای 644 تن سکنه. آب آن از خاتون بلاغ. شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
دهی جزء دهستان کیونی بخش سجید شهرستان هروآباد، دارای 341 تن سکنه است. آب آن از رودخانه و محصول آن غلات، حبوبات، پنبه، کرچک است. شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(فِ رِ)
ده کوچکی است از دهستان منوجان بخش کهنوج شهرستان جیرفت، واقع در سی هزارگزی جنوب باختری کهنوج و پانزده هزارگزی راه فرعی کهنوج به میناب. دارای 40 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان زلقی بخش الیگودرز شهرستان بروجرد، واقع در 72 هزارگزی جنوب خاوری الیگودرز، درکنار راه مالرو دستگرد به پرچل، کوهستانی و سردسیر، آب آن از قنات و چشمه، محصول آن غلات، لبنیات، چغندرو پنبه است، 253 تن سکنه دارد که به زراعت و گله داری مشغولند، از صنایع دستی پارچه بافی در آن معمول است، راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(سَیْ یِ)
دهی است جزء بخش طالقان شهرستان تهران. دارای 648 تن سکنه. آب آن از رود خانه محلی. محصول آنجا غلات، یونجه، لوبیا، عدس، سیب زمینی، خیار و میوه. شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان گل تپۀ فیض اﷲبیگی است که در بخش مرکزی شهرستان سقز واقع است و 240 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
ده کوچکی است از دهستان بازفت بخش اردل شهرستان شهر کرد که در 105 هزارگزی شمال باختر اردل واقع و دارای 25 تن سکنه میباشد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(بُ)
دهی است از دهستان فراهان علیا بخش فرمهین شهرستان اراک، کوهستانی و سردسیری است و سکنۀ آن 837 تن است. آب آن از قنات و محصول آن غلات، ارزن، بن شن، پنبه، کنجد، کرچک می باشد. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان قالیچه بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2) ، بلندی کوه. ستیغ کوه. قلۀ کوه:
ببودند یک هفته بر برزکوه
سرهفته گشتند یکسر ستوه.
فردوسی.
که اکنون شما را بدین برزکوه
بباید بدن ناپدید از گروه.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(گَ)
دهی است از دهستان مرکزی بخش مانه شهرستان بجنورد، واقع در 25 هزارگزی شمال باختری، سر راه مالرو عمومی محمدآباد به دشنک. هوای آن گرم و دارای 211 تن سکنه است. آب آنجا از رودخانه تأمین میشود و محصول آن غلات پنبه تریاک و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
از توابع نرم آب دوسر ساری
فرهنگ گویش مازندرانی
گرفتگی ماهیچه ی پا
فرهنگ گویش مازندرانی