جدول جو
جدول جو

معنی سگابی - جستجوی لغت در جدول جو

سگابی
(سَ)
حیوانی باشد که آش بچگان و جند بیدستر از او بهم میرسد و او را به تازی قضاعه خوانند. (برهان). جند بیدستر. (الفاظ الادویه). حیوانی است شبیه به سگ که در میان دریاها بهم رسد و بیدستر نیز گویند بعضی گمان برده اند بیدستر نام آن است لهذا خایۀ او را گند بیدستر خوانند و این خطاست چون خایۀ او رافع اورام و ریاح است آن خایه را پادستر یعنی زایل کننده باد و ریاح خوانند و بید امالۀ باد است و فردوسی و دیگران بید به معنی باد بسیار گفته اند. (آنندراج). یکی از حیوانات قاضمۀ چهارپا که به تازی قضاعه گویند و خراب میکند سد رودخانه ها راو برای خود کلبه و جای باش میسازد و این حیوان را به فرانسه کاستر و به فارسی بیدستر نیز گویند و آش بچگان و جند را از آن استخراج میکنند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سحابی
تصویر سحابی
تودۀ ابر مانند
فرهنگ فارسی عمید
(سُ)
کنایه از سبز رنگ. (غیاث). برنگ سداب:
نام نه چرخ سدابی چون فقع بر یخ نویس
گر به بخشش نام دستت نیل و سیحون کرده اند.
مجیر بیلقانی.
چرخ سدابی از لبش دوش فقع گشاد و گفت
اینت نسیم مشک پاش اینت فقاع شکّری.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(سَ)
نام ستاره هایی است خرد. ابوریحان آرد: اندر آسمان پنج کوکب است ازگونۀ کاهکشان چون پارۀ ابر و ایشان را سحابی خوانند. (التفهیم). و کواکب سحابی لنگ ابری بر کمر بسته. (درۀ نادره چ شهیدی ص 265). رجوع به سحابیه شود
لغت نامه دهخدا
(سَ)
نجفی. مؤلف مرآت الخیال آرد: مولانا سحابی نجفی، محقق و صاحب حال بود و در مطاوی چهار مصراع رباعی هزاران معانی بلند و مطلب ارجمند ودیعت نهاده و از نعمت خانه معنی بهرۀ تمام به گرسنه چشمان روشن پیرای بینش (؟) رسانیده به وقت موعود سر در پردۀ اختفا کشیده و رباعی عناصر اربعه اش از صدمۀ پنجۀ اجل مصرع مصرع بل حرف حرف از هم ریخت. اصلش از خاک پاک نجف است و تا آخر عمر از آن خطۀ متبرکه عزم خروج نکرد و معاصر شیخ ظهوری و شیخ فیضی فیاضی بود. از جمله رباعیات او است:
هر کس بدرون خویشتن ره دارد
در چشم شه و گدا گذرگه دارد
دریا خود و غواض خود و گوهر خود
هان غوری کن که این سخن ته دارد.
(از مرآت الخیال ص 83 و 84)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
جمع واژۀ سابیاء. رجوع به سابیاء شود
لغت نامه دهخدا
رودخانه ای است در افریقای شرقی که از سلسلۀ جبال ایران سر چشمه میگیرد و پس از طی مسیری بطول 800 هزارگز باقیانوس هند می پیوندد، مصب این رودخانه در موسم طغیان آب دو تا سه هزارگز عرض دارد و بعلت سرعت جریان آب برای کشتی رانی مناسب نیست، در موسم خشکسالی عرض آب به 30 گز میرسد
لغت نامه دهخدا
ابری منسوب به سحاب ابری. یا ستارگان سحابی. تعداد بسیار از ستارگان که بصورت ابری با نور سفید در آسمان دیده میشوند مهمترین این گروه کهکشان است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سوابی
تصویر سوابی
جمع سابیاء، زهپوسته ها یارک ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سحابی
تصویر سحابی
((سَ))
منسوب به سحاب، ابری، ابر مانندی متشکل از گازهای بسیار رقیق و کم دما که در اثر نور ستارگان مجاور خود قابل رؤیت می شوند
فرهنگ فارسی معین
پرستاری، سرپرستی
فرهنگ گویش مازندرانی