جدول جو
جدول جو

معنی سکوت - جستجوی لغت در جدول جو

سکوت
ساکت شدن، خاموش شدن، آرام شدن، خاموشی، در موسیقی بخشی از یک میزان که ساز نواخته نمی شود یا خواننده نمی خواند ولی زمان آن رعایت می شود
تصویری از سکوت
تصویر سکوت
فرهنگ فارسی عمید
سکوت
(تَ یَ)
خاموش شدن. (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 58). خاموشی. (آنندراج) (دهار) (غیاث). با توانایی به سخن گفتن، ترک آن کردن. (تعریفات) :
خاقانی از سخای تو بگریخت در سکوت
کالا سکوت دفع چنین حمله ای نداشت.
- امثال:
سکوت دلیل رضا است
لغت نامه دهخدا
سکوت
(سَ)
بسیار خاموش. (آنندراج) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
سکوت
سایبانها، اول اسم محلی که یعقوب بعد از مفارقت عیسو در آنجا رفته و در آنجا برای خود بنا نهاد و سایبانها برای مواشی خود قرار داد. سفر پیدایش 33:17. سکوت در قسمت سبط جاد واقع بود صحیفه یوشع 13 و 27 و از اینقرار معلوم میشود در شرق اردن واقع بوده است جدعون اهالی آنجا را بسختی تلافی کرد زیرا که او را بر ضد مدیانیان اعانت ننمودند. سفرداوران 8:5 و 8 و 14 و 16 و چون بر زبح و صلمونع غلبه یافت مراجعت کرده مشایخ شهر را با خارهای صحرا تأدیب نمود و برج فنوئیل را منهدم ساخت و حسودان شهر را بکشت. در میانۀ سکوت و صرتان که همان صرده است گلدسته ها بود که ظروف هیکل را در آنها ریخته بودند اول پادشاهان 7، 46 و تواریخ ایام 4، 17 و در عربه به مسافت یک میل به اردن و ده میل به جنوب بیسان خرابه است که آن را سکوت گویند و... (از قاموس کتاب مقدس)
لغت نامه دهخدا
سکوت
خاموش شدن، خاموشی
تصویری از سکوت
تصویر سکوت
فرهنگ لغت هوشیار
سکوت
((سُ))
خاموش شدن، خاموشی
تصویری از سکوت
تصویر سکوت
فرهنگ فارسی معین
سکوت
خاموشی
تصویری از سکوت
تصویر سکوت
فرهنگ واژه فارسی سره
سکوت
خاموشی، خموشی، صمت
متضاد: هیاهو، غوغا، جاروجنجال، آرامش، سکون، خاموش ماندن، خاموش شدن، دم فروبستن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
سکوت
الصّمت
تصویری از سکوت
تصویر سکوت
دیکشنری فارسی به عربی
سکوت
Silence, Quietness
تصویری از سکوت
تصویر سکوت
دیکشنری فارسی به انگلیسی
سکوت
tranquillité, silence
تصویری از سکوت
تصویر سکوت
دیکشنری فارسی به فرانسوی
سکوت
quietud, silencio
تصویری از سکوت
تصویر سکوت
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
سکوت
тишина
تصویری از سکوت
تصویر سکوت
دیکشنری فارسی به روسی
سکوت
Ruhe, Stille
تصویری از سکوت
تصویر سکوت
دیکشنری فارسی به آلمانی
سکوت
тишина , тиша
تصویری از سکوت
تصویر سکوت
دیکشنری فارسی به اوکراینی
سکوت
cisza
تصویری از سکوت
تصویر سکوت
دیکشنری فارسی به لهستانی
سکوت
安静 , 沉默
تصویری از سکوت
تصویر سکوت
دیکشنری فارسی به چینی
سکوت
quietude, silêncio
تصویری از سکوت
تصویر سکوت
دیکشنری فارسی به پرتغالی
سکوت
নীরবতা , নীরবতা
تصویری از سکوت
تصویر سکوت
دیکشنری فارسی به بنگالی
سکوت
خاموشی , خاموشی
تصویری از سکوت
تصویر سکوت
دیکشنری فارسی به اردو
سکوت
ความเงียบสงบ , ความเงียบ
تصویری از سکوت
تصویر سکوت
دیکشنری فارسی به تایلندی
سکوت
utulivu, kimya
تصویری از سکوت
تصویر سکوت
دیکشنری فارسی به سواحیلی
سکوت
sessizlik
تصویری از سکوت
تصویر سکوت
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
سکوت
静けさ
تصویری از سکوت
تصویر سکوت
دیکشنری فارسی به ژاپنی
سکوت
שקט , שֶׁקֶט
تصویری از سکوت
تصویر سکوت
دیکشنری فارسی به عبری
سکوت
tranquillità, silenzio
تصویری از سکوت
تصویر سکوت
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
سکوت
ketenangan, keheningan
تصویری از سکوت
تصویر سکوت
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
سکوت
शांति , चुप्पी
تصویری از سکوت
تصویر سکوت
دیکشنری فارسی به هندی
سکوت
stilte
تصویری از سکوت
تصویر سکوت
دیکشنری فارسی به هلندی
سکوت
고요함 , 침묵
تصویری از سکوت
تصویر سکوت
دیکشنری فارسی به کره ای

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مسکوت
تصویر مسکوت
آنچه دربارۀ آن حرفی زده نمی شود
فرهنگ فارسی عمید
(اِ کُتْ)
جان. یکی از دانشمندان معروف ایرلاند. وی در قرن 9 میلادی میزیست و سمت راهبی داشت. آثار علمی و فلسفی بزبان لاتین دارد و بواسطۀ تمایل بآزادی افکار و دوری از موهومات منظور نظر پاپ نشده و در زمرۀ گناهکاران درآمده است
جان. یکی از دانشمندان مشهور اسکاتلند. وی در قرن 13 میلادی میزیسته و بفلسفه و علوم عقلی اشتغال داشته است
مایکل. یکی از علمای اسکاتلند. وی در قرن 13 میلادی میزیست و به علوم و فنون عصر خود اشتغال ورزید
لغت نامه دهخدا
(اِ کُتْ)
تلفظ فرانسوی اسکات، نام باستانی مردم اسکاتلند
لغت نامه دهخدا
تصویری از مسکوت
تصویر مسکوت
کسی که دچار بیماری سکته شده باشد، خاموش شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مسکوت
تصویر مسکوت
((مَ))
ساکت شده، خاموش شده
فرهنگ فارسی معین