جدول جو
جدول جو

معنی سچقان - جستجوی لغت در جدول جو

سچقان
(سَ)
در ترکی موش. (غیاث) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
سچقان
ترکی موش
تصویری از سچقان
تصویر سچقان
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

جمع واژۀ ساق، (آنندراج) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(سِ)
هما سبقان، یعنی با هم سبقت گیرندگانند. (منتهی الارب). ای یستبقان. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
موش، رجوع به مادۀ بعد شود
لغت نامه دهخدا
(سُ)
جمع واژۀ سلق. (دهار). رجوع به سلق شود
لغت نامه دهخدا
(چَ)
مؤلف مرآت البلدان نویسد: ’یکی از قرای خبوشان است که مشتمل بر چهار مزرعه است و رودخانه ای دارد که به رود اترک می ریزد و زراعت دیمی آن در اطراف قلعه کشت میشود. این آبادی دویست خانوار سکنه دارد که بسیاری از افراد آنها تفنگچی هستند’. (از مرآت البلدان چ دانشگاه تهران ص 2232)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
نام سال اول از دوازده سال که نزدیک ترکان مقرر است. بمعنی سال موش، چه سچقان در ترکی موش را گویند و ئیل سال. (غیاث). رجوع به سجقان ئیل و سیچقان ئیل شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از سبقان
تصویر سبقان
پیش افتادگان اسپان پیش بر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سلقان
تصویر سلقان
جمع سلقه، زمین های هموار خاک های خوب، جمع سلقه، زنان بد زبان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیقان
تصویر سیقان
جمع ساق، از ریشه پارسی ساگ ها ساغ ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سچقان ئیل
تصویر سچقان ئیل
نام سال اول از 21 سال به معنی سال موش
فرهنگ لغت هوشیار