- سپل
- سم شتر، ناخن فیل
معنی سپل - جستجوی لغت در جدول جو
- سپل
- سم شتر، سم فیل، ناخن فیل
- سپل ((سَ پَ))
- سم شتر، ناخن فیل
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بد آوردن بز آوردن بد اقبالی روی آوردن
حادثه بد: سپلشت آید و زن زاید و مهمان برسد، فرومایه دون
حادثه بد: سپلشت آید و زن زاید و مهمان برسد، فرومایه دون
حادثۀ بد، پیشامد بد، برای مثال سپلشت آید و زن زاید و مهمان برسد (معین)
فرانسوی سرشانه
سرشانه
تنداب
آسان
حرکت یک دوره آفتاب از نقطه برج حمل تا نقطه آخر برج حوت و آنرا بعربی سنه گویند، مدت حرکات زمین بدور خورشید که دوازده ماه یا 563 روز و 5 ساعت و 84 دقیقه و 54 ثانیه است و آنرا سال خورشیدی یا سال شمسی گویند
آواز مرغان صفیر
مرضی باشد از امراض چشم و آن مویی است که در درون پک چشم بر میاید و پرده ای را نیز گویند که در چشم بهم رسد رد کردن چیزی به کسی در راه خدا، دشنام دادن، ناسزا گفتن، باران که از ابر بر آمده و تا زمین نرسیده باشد، دشنام
واحدی از لشکریان (قدیم) لشکر قشون جیش، واحدی نظامی شامل چند (و معمولا سه) لشکر هر ارتش شامل چند سپاه است
بعد، پس، بعد از این
آلتی فلزی که بهنگام حمله دشمن آنرا محافظ اعضا بدن قرار میدادند
کوتاه قد، کوتوله
جامه یک تاه باف، ریسمان یک لای، جامه سپید جامه پنبه ای یک تاه بافتن، پوست باز کردن، خاک فرسودن، بسودن درم، پوست کندن با تازیانه، گریستن، نرم کردن در همرنگ از ماهیان
ظرف فلزی که بدان آب کشند دلو جمع اسطال سطول
چک با مهر و بمعنی عهد نامه و حکم محکم
جمع سخله، بزغالگان برگان پاکیزه کردن، گرفتن به فریب، دور کردن کنار زدن
گرد و فربه
پرده گردن بند پرده سینه ریز
پیمانه، ظرف بزرگ فلزی که با یک دسته که از یک سوی دهان آن تا سوی دیگر رود و بیشتر برای آب دادن ستور بکار میرود
تهیگاه زدودن لاغر سرین مرد
خرد اندام دست و پا کوچولو، بد خوی، ناآرام، بد خوار بد خوراک، نزار ترنجیده پوست
خرما خسکه بی هسته
لاتینی تازی گشته سوسمار ماهی
پستی فرود گرایی پستی فرودی مقابل علو
فرو هشتگی، فرو هشتگی زیر ناف اسب و استر و خری که خط سیاهی از کاکل تا دمش کشیده باشد، ناخن پای شتر
نرم، آسان، هموار