جدول جو
جدول جو

معنی سویاب - جستجوی لغت در جدول جو

سویاب
آلیداد
تصویری از سویاب
تصویر سویاب
فرهنگ واژه فارسی سره

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سویا
تصویر سویا
گیاهی با برگ های درشت، گل های سفید یا بنفش و ساقه های پوشیده از تارهای سفید که بلندیش تا یک متر می رسد، دانه های این گیاه که به درشتی لوبیا، به رنگ زرد، سرخ یا سفید که در غلافی شبیه غلاف لوبیا جا دارد و دارای مواد غذایی بسیار مفید است، سوژا، نخود چینی، خلر چینی
فرهنگ فارسی عمید
دهی است جزء دهستان مزدقانچای بخش نوبران شهرستان ساوه، دارای 253 تن سکنه، آب آن از رود خانه مزدقان، محصول آنجا غلات، بنشن، پنبه، بادام، میوه جات، گردو و انگور است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
بالا شدن و چکیدن آب را گویند از چیزی همچو از کیسۀ ماست و امثال آن. (برهان) (آنندراج). پالایش و چکیدگی آب از چیزی مانند کیسۀ ماست. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
بلغت وادی القری به معنی خلال باشد، آن گیاهی است که سبز و رسیدۀ آنرا بجهت اسهال خورند و نارسیده آنرا بجهت قبض و امساک، (برهان)،
امر به آراستن بود، یعنی بیارای و آرایش ده، (برهان)، از مصدر سیابیدن، (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین) :
بدو گفت او، خوان قربان سیاب
بدین کار مرد خویشتن را بیاب،
فردوسی،
(حاشیۀ برهان قاطع از جهانگیری با ذکر اینکه در ولف نیامده)،
حیات هم گفته اند که زندگی باشد، (از برهان) (آنندراج)، حیات، (اوبهی) (از فرهنگ رشیدی)، حباب هم بنظر آمده، (برهان)
لغت نامه دهخدا
(سَ / سی یا)
غورۀ خرما یا غورۀ میان خلال و بسر. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(اِسْ بُ)
قصبه و لنگرگاه مستحکمی در خطۀ فنلاند، در اندرون خلیج فنلاندو از 7 جزیره مرکب است. استحکامات متین، سربازخانه ها و کارخانه های توپ سازی دارد. در 1749 میلادی فردریک پادشاه سوئد این قصبه را بنا کرده و در تاریخ 1808 روسیه آنرا ضبط کرد و در اثنای محاربۀ کریمه کاروان کشتی های جنگی انگلیس و فرانسه این محل را بتوپ بستند
لغت نامه دهخدا
تصویری از سویا
تصویر سویا
جامسه ژاژاک لوبیای چینی از گیاهان پشمه لوبیا (گویش گیلکی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیاب
تصویر سیاب
خرما غوره
فرهنگ لغت هوشیار
((سُ))
گیاهی علفی و یکساله از تیره پروانه واران با ساقه های پوشیده از تارهای سفید، برگ های متناوب و مرکب از سه برگچه، گل های سفید مایل به بنفش، میوه دارای نیام های دراز محتوی دو تا پنج دانه به بزرگی نخود که از برخی گونه های آن روغن می
فرهنگ فارسی معین