جدول جو
جدول جو

معنی سوکمیسیون - جستجوی لغت در جدول جو

سوکمیسیون
کمسیون فرعی
تصویری از سوکمیسیون
تصویر سوکمیسیون
فرهنگ فارسی عمید
سوکمیسیون
فرانسوی بوشا گاه کمیسیون فرعی
تصویری از سوکمیسیون
تصویر سوکمیسیون
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

هیئت یا انجمنی مرکب از چند نفر که برای رسیدگی به امری تشکیل شده باشد، در علوم سیاسی هر یک از شعب مجلس شورا، پولی که به خاطر انجام کاری یا ترتیب دادن معامله ای بین دو نفر ردوبدل شود، حق دلالی
فرهنگ فارسی عمید
(کُ یُن)
مأموریتی که برای اجرای امری به کسی دهند. (فرهنگ فارسی معین) ، مجمعی که جهت تحقیق و مطالعه در بارۀ طرحی یا مسئله ای تشکیل گردد. (فرهنگ فارسی معین) ، هر یک از شعب مجلس شورای ملی که از عده ای وکیلان تشکیل شود و به یکی از امور مملکتی رسیدگی کند: کمیسیون بودجه. کمیسیون فرهنگ. (فرهنگ فارسی معین) :
در کمیسیون خارجه بنویس
نام این بنده را به استادی.
بهار (از فرهنگ فارسی معین).
، در تداول فارسی زبانان، دلالیی که بانک یا اشخاص برای اجرای معاملات کنند. (فرهنگ فارسی معین).
- حق کمیسیون، حق دلالی. حق العمل. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
تصویری از کمیسیون
تصویر کمیسیون
مجمعی که جهت تحقیق و مطالعه درباره طرحی یا مسئله ای تشکیل گردد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کمیسیون
تصویر کمیسیون
((کُ))
گروهی افراد که برای انجام دادن وظیفه خاصی تعیین شده اند، گروه، هیئت (واژه فرهنگستان)، حق العمل کاری، دلالی
فرهنگ فارسی معین
انجمن، کمیته، حق العمل، مزد
فرهنگ واژه مترادف متضاد