- سوکمیسیون
- فرانسوی بوشا گاه کمیسیون فرعی
معنی سوکمیسیون - جستجوی لغت در جدول جو
- سوکمیسیون
- کمسیون فرعی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مجمعی که جهت تحقیق و مطالعه درباره طرحی یا مسئله ای تشکیل گردد
((کُ))
فرهنگ فارسی معین
گروهی افراد که برای انجام دادن وظیفه خاصی تعیین شده اند، گروه، هیئت (واژه فرهنگستان)، حق العمل کاری، دلالی
هیئت یا انجمنی مرکب از چند نفر که برای رسیدگی به امری تشکیل شده باشد، در علوم سیاسی هر یک از شعب مجلس شورا، پولی که به خاطر انجام کاری یا ترتیب دادن معامله ای بین دو نفر ردوبدل شود، حق دلالی