جدول جو
جدول جو

معنی سوموکا - جستجوی لغت در جدول جو

سوموکا
دمل روی گردن حیوانات
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سومیا
تصویر سومیا
(دخترانه)
محبوب، دوست داشتنی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سومیتا
تصویر سومیتا
(دخترانه)
لطف و محبت، مهربانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سوما
تصویر سوما
(پسرانه)
در گویش مازندران نهر آب
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از موکا
تصویر موکا
(دخترانه)
نام همسر اوکتای قاآن پسر چنگیزخان مغول
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سومو
تصویر سومو
ورزشی شبیه کشتی، بومی ژاپن که میان دو حریف سنگین وزن انجام می شود
فرهنگ فارسی عمید
(تُ)
شهری است در کشور مکزیک که 53000 تن سکنه و کارخانه های تولید مواد غذائی دارد. (از لاروس). رجوع به قاموس الاعلام ترکی ذیل کلمه تولوقه شود
لغت نامه دهخدا
طایفه ای از طوایف ناحیۀ سراوان کرمان، (جغرافیای سیاسی کرمان ص 98)
لغت نامه دهخدا
وزنی است معادل سه قیراط که مساوی با یک هشتم اونس انگلیسی باشد، (استینگاس) (ناظم الاطباء) (شعوری)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
دهی است از دهستان طیبی سرحدی بخش کهکیلویۀ شهرستان بهبهان. دارای 100 تن سکنه. آب آن از چشمه. محصول آنجا غلات، لبنیات. پشم. شغل اهالی زراعت و گله داری. صنایعدستی آنان قالی، قالیچه و پارچه بافی. ساکنین از طایفۀ طیبی هستند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(سُ)
جمع واژۀ سمک. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (دهار). رجوع به این کلمه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از سموک
تصویر سموک
جمع سمک، ماهیان
فرهنگ لغت هوشیار
کفک روی نان
فرهنگ گویش مازندرانی
روشن و خاموش شدن نور در تاریکی، سوسو زدن
فرهنگ گویش مازندرانی
زگیل، دمل، نوعی حلب که ضخیم تر از حلب معمولی است، جرم زنگ ظروف فلزی
فرهنگ گویش مازندرانی
دمل دمل چرکی
فرهنگ گویش مازندرانی
دره ای در آلاشت سوادکوه، دره ای در روستای سرین قائم شهر
فرهنگ گویش مازندرانی
نوعی ماهی
فرهنگ گویش مازندرانی
چاه گودی که در کوهستان ها باشدقناتی که آب شهر را از یک طرف
فرهنگ گویش مازندرانی