- سوله
- مطلق سوراخ را گویند، سوراخ دبر و قبل
معنی سوله - جستجوی لغت در جدول جو
- سوله
- ساختمانی با محوطۀ باز بسیار بزرگ که بیشتر به عنوان انبار، کارگاه یا سالن ورزش از آن استفاده می شود
- سوله ((لِ))
- نوعی اسکلت پیش ساخته برای ساختمان که به شکل خرپا زده شود
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
فرومایگی ناکسی سستی در کار
جنبه، وجه
پشته، تپه، گردباد، ناله و فریاد، و زوزه سگ و شغال هم گویند
فرانسوی غلتیدن
چکاوک
با اعداد ترکیب شود و معنی دارنده تعداد سال دهد: دو ساله ده ساله یا همه ساله. هرسال پیوسته
خوشه
بروت نبینی جز هوای خویش قوتم به جز بادی نیابی در بروتم (نظامی)، مغاکچه زیر لب، سر ریش که بر سینه افتد، موی سینه، کاسبرگ در گیاهان
ترکش، تیردان
پارچه ای که بدان صورت و دستها را پاک و خشک کنند. شگفت، کار زشت، ترفندگر (تازی نیست) هوله خشک (گویش تهرانی) پزرو (مازندرانی) آبچین سچاغ (گویش تاجیکی)
خالی، نقیص پر
بچه سگ، بچه شغال سرگشته و بی خود شدن
خرگوش ریزه خرگوشک
بره بزغاله نوزاد
خرسندی، فراموشی، سرگرمی، بی اندوهی آسود گی
سرفیدن، سرخ زدگی در موی سر سعال سرفه
فرومایه، مردم ناکس، پست
کهن گشتن جامه
قطعه ای موسیقی که نوازنده تنها نوازد یا خواننده تنها خواند، آلتی موسیقی که توسط یک نوازنده نواخته شود: ویولون سلو
سبر زرد از گیاهان
رعیت، مردم فرومایه
فرانسوی کاو نانه
که سابقا سپاهیان از علوفه و ماهیانه خود بنویسندگان میدادند
نیرنگ و خدشه
مضمون، بحث، بررسی و آزمایش خشتک جامه و پیراهن
نشان بزرگی و رفعت آن هر یک از فصول یکصد و چهارده گانه قرآن مجید
ساییده شده لمس شده، کوفته سحق شده، خرد شده ریز شده سوده الماس، گداخته مذاب، آغشته باب، اندوده، فرسوده کهنه شده، حک شده، محو شده، سوراخ شده سفته، خرج شده، گرد و غبار
راستی و برابری، همواری
نشانه، ارزش، نشانه چربی
پنگانک پنگان کوچک
آسانی، روانی در گفتن و نوشتن