جدول جو
جدول جو

معنی سوقند - جستجوی لغت در جدول جو

سوقند
(قَ)
دهی از دهستان اردوغش بخش قدمگاه شهرستان نیشابور. دارای 409 تن سکنه. آب آن از قنات و رودخانه. محصول آنجا غلات، بنشن، میوه جات. شغل اهالی زراعت است. این ده را به اصطلاح محلی سوکند نیز میگویند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سوگند
تصویر سوگند
(دخترانه)
شاهد گرفتن خدا یا بزرگی را گویند، قسم
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سوگند
تصویر سوگند
قسم و عهد، در اوستا، سئوکنته به معنی گوگرد است و سوگند خوردن یعنی خوردن گوگرد که نوعی آزمایش برای تشخیص گناهکار یا بی گناه بوده که در قدیم مقداری آب آمیخته به گوگرد به متهم می خورانیدند و از تاثیر آن گناهکار بودن یا بی گناهی او را تعیین می کردند
سوگند بقراط: سوگند پزشکی، قسمی که پزشک یاد می کند که وظیفه خود را نسبت به بیمار به درستی انجام بدهد
سوگند پزشکی: قسمی که پزشک یاد می کند که وظیفه خود را نسبت به بیمار به درستی انجام بدهد
سوگند خوردن: قسم یاد کردن
سوگند دادن: قسم دادن
فرهنگ فارسی عمید
میلۀ توخالی که در زخم فروبرند تا مقداری از آن را بیرون بیاورند و ببینند از چه نوع است، لوله ای باریک که برای داخل کردن مایعی به بدن یا خارج ساختن مایعی از بدن مانند بیرون کشیدن ادرار از مثانه به کار می رود
فرهنگ فارسی عمید
(خَ قَ)
شهری است در ازبکستان که جمعیت آن بسال 1956 میلادی نود و یکهزار و ششصد تن بوده در درۀ فرغانه مرکز واحه ای حاصلخیز و آبیاری شده است. جالبترین بناهای آن کاخ خانهای سابق خوقند می باشد. خوقند یکی از مهمترین مراکز داد و ستد در ترکستان است بر محل تلاقی خطوط آهن قرار دارد و صادرات آن ابریشم و پنبه است.
خوقند یکی از قدیمترین شهرهای ازبکستان است. تاریخ آن تا اوایل قرن 12 هجری قمری همان تاریخ فرغانه است و در1122 هجری قمری (1710 میلادی) یکی از اعقاب ابوالخیر شیبانی بنام شاهرخ بیک اول در فرغانه مستقر شد دولتی که وی تأسیس کرد به خانات خوقند معروف است و پایتخت آن فرغانه بود مؤسس عظمت شهر و خانات خوقند امیرعالم خان بود که از 1215 تا 1224 هجری قمری امارت کرد. و همه فرغانه را تحت استیلای خود آورد و تاشکند و چمکنت را فراگرفت و قدرتش بجایی رسید که با امیر بخارا برابری می کرد وی سرانجام بقتل رسید و پس از او برادرش محمدعمرخان معروف به عمرخان امارت کرد، (1224- 1227 هجری قمری) وی قسمتی از ترکستان و دشت قرقیزستان را که متعلق به امیر بخارا بود به خانات خوقند ملحق نمود وخود را امیرالمسلمین لقب داد. عمرخان شاعر و حامی اهل فضل بود و اقدامات عمرانی او وضع آبیاری فرغانه را بکلی دگرگون ساخت. برادرزاده و جانشین او محمدعلی ابن عمر از حدود 1237 تا 1256 هجری قمری امارت داشت درقسمت اول امارت او خانات خوقند بمنتهای عظمت خود رسید اما وی مردی مستبد و ظالم بود و مردم از دست او بتنگ آمدند سرانجام نصراﷲ امیر بخارا ظاهراً بدعوت مردم به خانات خوقند تاخت و لشکر محمدعلی را مغلوب و پایتخت وی را تصرف کرد و محمدعلی در حین فرار کشته شد. در همان سال شیرعلی که از عموزادگان عالم خان و عمرخان بود مهاجمان را از آن ناحیه بیرون راند و بر تخت امارت خوقند نشست ولی از این زمان ببعد خانات خوقندگرفتار اغتشاشات داخلی و مهاجمۀ قبایل اطراف و جنگهای امیر بخارا شدند و اولین جنگ سپاهیان روس با دولت خوقند بسال 1267 هجری قمری 1850/ میلادی روی داد و از 1866 م به بعد قلمرو خان خوقند منحصر بولایت فرغانه شد و آنهم در 1293 هجری قمری 1876/ میلادی ملحق به روسیه گردید. (از دایره المعارف فارسی ذیل کلمه خوقند). اسامی خانات خوقند بنقل از طبقات السلاطین اسلام: شاهرخ، رحیم، عبدالکریم، ارونی، سلیمان، شاهرخ ثانی، بزبوته، علیم، (همان عالم است). محمدعمر، محمدعلی، شیرعلی، مراد، خدایار، ملا، شاه مراد، خدایار، سیدسلطان، خدایار، (دفعه سوم). ناصرالدین. (طبقات السلاطین صص 251- 252). و رجوع به خوغند شود
لغت نامه دهخدا
(قَ)
ده کوچکی است از دهستان نیگنان بخش بشرویۀ شهرستان فردوس، واقع در 23هزارگزی شمال بشرویه و 4هزارگزی شمال نیگنان. دامنه، و گرمسیر و راه آن مالرو است. و4 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(سَ / سُ گَ)
در اوستا ’ونت سوکنتا’ (گوگردمند) ، دارای گوگرد. (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین). اقرار و اعترافی که شخص از روی شرف و ناموس خود میکند و خدا یا بزرگی را شاهد گیرد. قسم (به خدا، رسول، امامان و بزرگان). (از فرهنگ فارسی معین) :
کنون هرچه گویمش جزآن کند
نه سوگند داند نه پیمان کند.
فردوسی.
بر این نیز بهرام سوگند خواست
زبان بود بر جان او بند خواست.
فردوسی.
نیکو اندیشیده است ولکن با احمد احکامها باید بسوگند. (تاریخ بیهقی).
جز راست مگوی گاه و بیگاه
تا حاجت نایدت بسوگند.
ناصرخسرو.
چرا بر عهد و سوگند رسول خویش نشتابی
بسوی عهد فرزندش گر اهل عهد و سوگندی.
ناصرخسرو.
در داد بر دادخواهان مبند
ز سوگند مگذر نگهدار پند.
اسدی.
و برزویه را مثال داد مؤکد بسوگند که... (کلیله و دمنه).
به سوگند گفتی که خونت بریزم
ز سوگند بگذر بقول استواری.
عمادی شهریاری.
رجوع به سوگند نامه شود
لغت نامه دهخدا
(نَ قَ)
دهی است از دهستان پاریز بخش مرکزی شهرستان سیرجان، در 52 هزارگزی شمال شرقی سعیدآباد سیرجان و بر سر راه نوک آباد به پاریز. در منطقه ای کوهستانی و سردسیر واقع است و 150 تن سکنه دارد. آبش از قنات، محصولش غلات و حبوبات، شغل مردمش زراعت است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
قسم، اقرار و اعترافی که شخص از روی شرف و ناموس خود میکند و خدا یا بزرگی را شاهد گیرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سوند
تصویر سوند
میله جراحی جهت بیرون کشیدن ادرار از مثانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سوگند
تصویر سوگند
((سَ یا سُ گَ))
قسم، اقرار و اعترافی که شخص از روی شرف و ناموس خود می کند و خدا یا بزرگی را شاهد می گیرد، گوگرد (سوگند خوردن در قدیم خوردن آب آمیخته با گوگرد بوده است. برای تشخیص گناهکار از بی گناه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سوگند
تصویر سوگند
قسم
فرهنگ واژه فارسی سره
حلف، قسم، یمین
فرهنگ واژه مترادف متضاد
میل، میله، لوله (ابزارپزشکی)
فرهنگ واژه مترادف متضاد
اگر بیند که سوگند به راست خورد، او را از آن هیچ مضرت نرسد و منفعت بیند. اگر غیر از این بیند بد بود. جابر مغربی
اگر کسی بیند به راست سوگند همی خورد، دلیل است بر دست او کاری نیک رود، یا امانت گزارد، یا گواهی به راست دهد، یا خیرات کند و از آن چه ترسد ایمن گردد. اگر بیند که سوگند به دورغ خورد، دلیل که حق تعالی با او به خشم بود و از نعمت و خیر دو جهانی بی بهره ماند، مگر توبه کند و به خدای تعالی بازگردد تا رسته گردد. اگر بیند سوگند خورد، دلیل که در وام غرق گردد و در غم و زیان افتد، از قبل پادشاه.
اگر بیند که سوگند راست نخورد توبه باید کرد تا از گناه رسته گردد. اگر بیند سوگند به دروغ خورد، دلیل که دین او تباه گردد و در اعتقادش خلل افتد.
فرهنگ جامع تعبیر خواب