جدول جو
جدول جو

معنی سوسول - جستجوی لغت در جدول جو

سوسول
قرتی، خودآرا، زن صفت
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سوسو
تصویر سوسو
روشنایی اندک که در شب از دور به نظر آید، روشنایی کم که از چراغ به چشم بخورد
سوسو زدن: روشنایی دادن چراغ کم نور
فرهنگ فارسی عمید
(قَ)
ناحیتی است بزرگ (از هندوستان بچین پیوسته و میانشان کوهی است و ایشان مردمانی اسمرند و جامۀ ایشان از پنبه است و این ناحیت را با چینیان حرب است و چینیان مهتر آیند. (حدود العالم)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
بی حیایی. شوخی. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(سُ)
زائد استخوان پشت (گرده). (دزی ج 1 ص 645)
لغت نامه دهخدا
تصویری از سمسول
تصویر سمسول
بیشرمی بیحیایی شوخی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سوسدل
تصویر سوسدل
نوشبروت (شارب سبیل)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سوسل
تصویر سوسل
شیزک از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سمسول
تصویر سمسول
((سَ))
بی شرمی، بی حیایی، شوخی
فرهنگ فارسی معین
پرتوک، کورسو، نورضعیف
فرهنگ واژه مترادف متضاد
روشن و خاموش شدن نور در تاریکی، سوسو زدن
فرهنگ گویش مازندرانی