نفع، سود، فایده که در مقابل زیان است، (برهان)، سرمایه باشد و اصل آن سود و زیان بوده، (آنندراج)، نفع، سود، (فرهنگ رشیدی) (جهانگیری) (غیاث اللغات) : در ثنا نقصان عیبی و کمال آفرین در سخا سود امیدی و زیان سوزیان، فرخی (دیوان چ دبیرسیاقی ص 337)، ز دنیا زیانت بدین سود گردد اگر خوار گیری به تن سوزیان را، ناصرخسرو، نه محکم بود مرکز دوستی چو پرکار باشد بر او سوزیان، مسعودسعد، قلم دو زبان است و کاغذ دو روی نباشند محرم در این سوزیان، کمال الدین اسماعیل، لؤلؤ ز کس دریغ ندارد دو چشم من همچون دو دست صدر اجل سوزیان خویش، ادیب صابر، هرچند سوزیان بزیان است گرم و خشک خط بر خط مزور این سوزیان کشد، خاقانی، کافرم دان گر مدیح چون تویی بر امید سوزیان خواهم گزید، خاقانی، ، زر، مال، سرمایه، آنچه باشد از نقد و جنس، (برهان)، سرمایه، (غیاث) (فرهنگ رشیدی)، مال، زر، سرمایه، (جهانگیری) : همی تا بهر جای در هر دلی گرامی و شیرین بود سوزیان، فرخی، اگر بطرفی خدمتی باشد و مرا فرموده آید جان و تن و سوزیان و مردم دریغ ندارم، (تاریخ بیهقی)، و اگر عفو ارزانی ندارد حصیری را مالش فرماید، چنانکه ضرر آن بسوزیان و به تن وی رسد، (تاریخ بیهقی)، همه دام جهان بوده ست بر تو تن و اسباب و عمر و سوزیانت، ناصرخسرو، به نزد دست تو بسیار سوزیان اندک به نزد تیغ تو دشوار روزگار ارزان، مسعودسعد، آنرا که سوزیان بزیان آورد فلک چون زو بخورد سود شمارد همه زیان، جوهری، گرچه عیسی وار از این جا یار سوزن برده ام گنج قارون بین کز آنجا سوزیان آورده ام، خاقانی، چون عیسی فارغم که با خود جز سوزن سوزیان ندیدم، خاقانی، ، چیزی پنهان که مخزون خاطر باشد و آنرا به عربی ما فی الضمیرگویند، (برهان)، ما فی الضمیر، (فرهنگ رشیدی)، ارمغان، سوغات، راه آورد، (برهان)، ارمغان، (فرهنگ رشیدی) (جهانگیری)، تحفه، (غیاث اللغات)، مهربان، غمخوار، (برهان)، غمخوار، (فرهنگ رشیدی) (جهانگیری) (غیاث)، پنهان، آشکار، (برهان)، سخن و راز نهانی، (برهان)، راز، (فرهنگ رشیدی)
نفع، سود، فایده که در مقابل زیان است، (برهان)، سرمایه باشد و اصل آن سود و زیان بوده، (آنندراج)، نفع، سود، (فرهنگ رشیدی) (جهانگیری) (غیاث اللغات) : در ثنا نقصان عیبی و کمال آفرین در سخا سود امیدی و زیان سوزیان، فرخی (دیوان چ دبیرسیاقی ص 337)، ز دنیا زیانت بدین سود گردد اگر خوار گیری به تن سوزیان را، ناصرخسرو، نه محکم بود مرکز دوستی چو پرکار باشد بر او سوزیان، مسعودسعد، قلم دو زبان است و کاغذ دو روی نباشند محرم در این سوزیان، کمال الدین اسماعیل، لؤلؤ ز کس دریغ ندارد دو چشم من همچون دو دست صدر اجل سوزیان خویش، ادیب صابر، هرچند سوزیان بزیان است گرم و خشک خط بر خط مزور این سوزیان کشد، خاقانی، کافرم دان گر مدیح چون تویی بر امید سوزیان خواهم گزید، خاقانی، ، زر، مال، سرمایه، آنچه باشد از نقد و جنس، (برهان)، سرمایه، (غیاث) (فرهنگ رشیدی)، مال، زر، سرمایه، (جهانگیری) : همی تا بهر جای در هر دلی گرامی و شیرین بود سوزیان، فرخی، اگر بطرفی خدمتی باشد و مرا فرموده آید جان و تن و سوزیان و مردم دریغ ندارم، (تاریخ بیهقی)، و اگر عفو ارزانی ندارد حصیری را مالش فرماید، چنانکه ضرر آن بسوزیان و به تن وی رسد، (تاریخ بیهقی)، همه دام جهان بوده ست بر تو تن و اسباب و عمر و سوزیانت، ناصرخسرو، به نزد دست تو بسیار سوزیان اندک به نزد تیغ تو دشوار روزگار ارزان، مسعودسعد، آنرا که سوزیان بزیان آورد فلک چون زو بخورد سود شمارد همه زیان، جوهری، گرچه عیسی وار از این جا یار سوزن برده ام گنج قارون بین کز آنجا سوزیان آورده ام، خاقانی، چون عیسی فارغم که با خود جز سوزن سوزیان ندیدم، خاقانی، ، چیزی پنهان که مخزون خاطر باشد و آنرا به عربی ما فی الضمیرگویند، (برهان)، ما فی الضمیر، (فرهنگ رشیدی)، ارمغان، سوغات، راه آورد، (برهان)، ارمغان، (فرهنگ رشیدی) (جهانگیری)، تحفه، (غیاث اللغات)، مهربان، غمخوار، (برهان)، غمخوار، (فرهنگ رشیدی) (جهانگیری) (غیاث)، پنهان، آشکار، (برهان)، سخن و راز نهانی، (برهان)، راز، (فرهنگ رشیدی)
نفع و سود سود و زیان: و نماز دیگر این قوم نزدیک امیر محمد رسیدند... و حدیث سوزیان فراموش کرد، نفع منفعت، نیک و بد، مال سرمایه، راز سر ما فی الضمیر، نام و ننگ، نام، سوغات ارمغان، غمخوار مهربان
نفع و سود سود و زیان: و نماز دیگر این قوم نزدیک امیر محمد رسیدند... و حدیث سوزیان فراموش کرد، نفع منفعت، نیک و بد، مال سرمایه، راز سر ما فی الضمیر، نام و ننگ، نام، سوغات ارمغان، غمخوار مهربان
سوختن، آتش گرفتن چیزی، مشتعل شدن، آسیب دیدن بدن از آتش یا آب جوش یا هر چیز سوزنده، سوزیدن، آتش زدن در چیزی و چیزی را در آتش افکندن، سوزاندن، تیره شدن پوست از آفتاب یا حرارت، تباه شدن، از بین رفتن، باختن در بازی، ترحم کردن
سوختن، آتش گرفتن چیزی، مشتعل شدن، آسیب دیدن بدن از آتش یا آب جوش یا هر چیز سوزنده، سوزیدن، آتش زدن در چیزی و چیزی را در آتش افکندن، سوزاندن، تیره شدن پوست از آفتاب یا حرارت، تباه شدن، از بین رفتن، باختن در بازی، ترحم کردن
خوزستان: وزآن پس سوی کشور خوزیان فراوان فرستاد سود و زیان. فردوسی. دگر شارسان اورمزد اردشیر که گردد ز یادش جوان مردپیر کز او تازه شد کشور خوزیان پر از باغ و پر گلشن و گلستان. فردوسی. همی رفت تا کشور خوزیان ز لشکر کسی را نیامد زیان. فردوسی
خوزستان: وزآن پس سوی کشور خوزیان فراوان فرستاد سود و زیان. فردوسی. دگر شارسان اورمزد اردشیر که گردد ز یادش جوان مردپیر کز او تازه شد کشور خوزیان پر از باغ و پر گلشن و گلستان. فردوسی. همی رفت تا کشور خوزیان ز لشکر کسی را نیامد زیان. فردوسی
دهی است از دهستان خرم رود بخش مرکزی شهرستان تویسرکان، واقع در 38هزارگزی باختر شهر تویسرکان، و 7هزارگزی شمال راه شوسۀ تویسرکان به کرمانشاه، کوهستانی و سردسیر، و آب آن از چشمه، و محصول آن غلات دیمی، صیفی، کتیرا و لبنیات است، 180 تن سکنه دارد که به زراعت و گله داری اشتغال دارند، از صنایع دستی محلی قالی بافی در آن معمول است، راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
دهی است از دهستان خرم رود بخش مرکزی شهرستان تویسرکان، واقع در 38هزارگزی باختر شهر تویسرکان، و 7هزارگزی شمال راه شوسۀ تویسرکان به کرمانشاه، کوهستانی و سردسیر، و آب آن از چشمه، و محصول آن غلات دیمی، صیفی، کتیرا و لبنیات است، 180 تن سکنه دارد که به زراعت و گله داری اشتغال دارند، از صنایع دستی محلی قالی بافی در آن معمول است، راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
سرّا د، سلسلۀ جبال در ایالت میناس ژرائس که از ایالات برزیل واقع در امریکای جنوبی میباشد و این سلسله به سلسلۀ مانتیکیرا مربوط است و از جنوب بسوی شمال امتداد یافته و حوزه های ریودوچه و سانفرانسیسکو را از هم جدا میسازد. در مائلۀ غربی این سلسله و نزدیک به جانب عقب وی شهر بارباسنه، و در مائلۀ شرقی شهرهای اوروپرتو، کونیسائو، و سرو واقع است. سلسلۀ فوق در امتداد 400 هزار گز استقامت مذکور را حفظ میکند و از این ببعد در حوالی 18 درجۀ عرض جنوبی بسوی شمال متوجه شده در میان ایالت باهای به چند شعبه منشعب گشته به دماغۀ سان رک میرسد. این سلسله مرتفعترین امکنۀ برزیل است. آبهائی که از دامنۀ این جبال سرازیر میشود به تمام نقاط برزیل جریان دارد. قلۀ کوه ایتاتیایا، بلندترین نقطۀ این محل است و ارتفاع آن به 2994 گز میرسد.
سِرّا دُ، سلسلۀ جبال در ایالت میناس ژرائس که از ایالات برزیل واقع در امریکای جنوبی میباشد و این سلسله به سلسلۀ مانتیکیرا مربوط است و از جنوب بسوی شمال امتداد یافته و حوزه های ریودوچه و سانفرانسیسکو را از هم جدا میسازد. در مائلۀ غربی این سلسله و نزدیک به جانب عقب وی شهر بارباسنه، و در مائلۀ شرقی شهرهای اوروپرتو، کونیسائو، و سرو واقع است. سلسلۀ فوق در امتداد 400 هزار گز استقامت مذکور را حفظ میکند و از این ببعد در حوالی 18 درجۀ عرض جنوبی بسوی شمال متوجه شده در میان ایالت باهای به چند شعبه منشعب گشته به دماغۀ سان رک میرسد. این سلسله مرتفعترین امکنۀ برزیل است. آبهائی که از دامنۀ این جبال سرازیر میشود به تمام نقاط برزیل جریان دارد. قلۀ کوه ایتاتیایا، بلندترین نقطۀ این محل است و ارتفاع آن به 2994 گز میرسد.
قصبۀ مرکز بخش بوانات و سرچهان شهرستان آباده، مختصات جغرافیایی آن عبارتند از طول 53 درجه و 40 دقیقه از گرینویچ، عرض 30 درجه 28 دقیقه و ارتفاع آن از سطح دریا حدود 2270متر است، سکنۀ آن مطابق آمار 1816 تن است، آب مشروب قصبه از رود خانه بوانات و قنات تأمین میگردد، شغل آنان زراعت و باغداری و کسب میباشد، از ادارات دولتی بخشداری، دارایی، ژاندارمری، آمار، پست، بهداری و در حدود سی باب دکان ویک دبستان دارد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
قصبۀ مرکز بخش بوانات و سرچهان شهرستان آباده، مختصات جغرافیایی آن عبارتند از طول 53 درجه و 40 دقیقه از گرینویچ، عرض 30 درجه 28 دقیقه و ارتفاع آن از سطح دریا حدود 2270متر است، سکنۀ آن مطابق آمار 1816 تن است، آب مشروب قصبه از رود خانه بوانات و قنات تأمین میگردد، شغل آنان زراعت و باغداری و کسب میباشد، از ادارات دولتی بخشداری، دارایی، ژاندارمری، آمار، پست، بهداری و در حدود سی باب دکان ویک دبستان دارد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)