جدول جو
جدول جو

معنی سورهه - جستجوی لغت در جدول جو

سورهه
دهی است جزء دهستان برغان بخش کرج شهرستان تهران. دارای 635 تن سکنه. آب آن از رود خانه محلی. محصول آنجا غلات، میوه جات و لبنیات است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سوره
تصویر سوره
سورت، هر یک از قسمت های صد و چهارده گانۀ قران که خود شامل چند آیه است، کنایه از سورۀ توحید
فرهنگ فارسی عمید
(خُرْ هََ)
دهی است جزء دهستان پشتکدار بخش حومه شهرستان محلات، واقع در شمال محلات و باختر راه شوسۀ قم به اصفهان. این ده سردسیر با 1500 تن سکنه است. آب آن از قنات و رودخانه و محصول آن غلات و بنشن و چغندرقند و بادام و گردو و پنبه و انگور میباشد. شغل اهالی زراعت و کرباسبافی و قالیچه بافی است و نمایندۀ بهداری و پزشک مجاز و دبستان و صندوق پست دارد. از طریق قریۀ دودهک که واقع بر سر راه شوسه است می توان اتومبیل برد. در وسط اراضی آثار دو ستون سنگی قدیمی وجود دارد و مزرعۀ فریجان و محمدآباد جزء این ده است. چند خانوار از ایل خراسانی و زند در حوالی این ده ساکنند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(ری یَ)
شام کشوری است جمهوری از جملۀ کشورهای آسیای غربی که در کنار شرقی بحرالروم قرار دارد و کشورهای لبنان، عراق، ترکیه از جنوب و مشرق و شمال آنرا محدود میسازند. قریب 194364 کیلومتر مربع مساحت دارد و 3/970/000 تن جمعیت دارد. پایتخت آن دمشق است و شهرهای عمده آن حلب، حمص، انطاکیه و طرابلس (شام) میباشد. اکثر مردم مسلمان سنی مذهبند. سوریه سرزمینی زراعتی است. شغل اهالی کشت زمین و تربیت مواشی است. محصول عمده گندم، جو، ذرت، زیتون، پنبه و کنجد است. تربیت کرم ابریشم نیز بی اهمیت نیست. (فرهنگ فارسی معین)
سوریۀ بزرگ که در انجیل ’آرام’ نامیده شده ناحیه ای است در آسیای غربی. در مشرق بحرالروم (از مدیترانه) که در شمال بواسطۀ کوههای ’تروس’ محدود میشود و در مشرق آن نهر فرات قرار دارد، و از جنوب و جنوب شرقی بعربستان محدود میگردد. سوریۀ بزرگ شامل جمهوری لبنان، کشورهای اردن و جمهوری اسرائیل میباشد. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(سَ رَ)
تیزی هر چیزی. (منتهی الارب) ، خشم سلطان و بیدادی آن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، علامت و نشان بزرگی و رفعت آن. (منتهی الارب) ، سورهالمجد، علامت و نشان بزرگی. (اقرب الموارد) ، سوره الخمر، برجستن شراب بسوی دماغ، سورهالبرد، شدت سردی، سورهالحمی، شدت تب. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به سورت شود
لغت نامه دهخدا
(رِ)
دهی است از دهستان حنین بخش مرکزی شهرستان خرم آباد. دارای 1000 تن سکنه. آب آن از شط العرب و محصول آنجا خرما. شغل اهالی آنجا زراعت و صنایع دستی آنان حصیربافی است. موقع بارندگی با قایق از شط العرب به خرمشهر می روند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
هر یک از فصول یکصد و چهارده گانه قرآن مجید. (ناظم الاطباء). پارۀ قرآن. (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 60). عبارت است از پارۀ قرآن که مشتمل برآیاتی که دارای فاتحه و خاتمه است باشد. (از کشاف اصطلاحات الفنون) : وقت سحر غسل کرد و نماز جماعت بامداد بگذارد و سورۀ نون و القلم و سورۀ هل اتی علی الانسان در دو رکعت بخواند. (تاریخ بیهقی).
ای که ندانی تو همی قدر شب
سورۀ واللیل بخوان از کتاب.
ناصرخسرو.
چه عجب گر ز سورۀ والتین
دزد جان غراب دیدستند.
خاقانی.
او سورۀ حقایق و من کمتر آیتش
زآنم بنامه آیت حق کرده بود نام.
خاقانی.
سورهالرحمن بخوان ای مبتدی
تا شوی بر سرّ پریان مهتدی.
مولوی.
بهیچ صورتی اندر نباشد اینهمه معنی
به هیچ سوره ای اندر نباشد اینهمه آیت.
سعدی.
- سورۀ اخلاص، قل هواﷲ. (غیاث) (آنندراج).
- سورۀ نور،سوره ای از سوره های قرآن مجید. (غیاث)
شرف. منزلت. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) :
الم تران اﷲ اعطاک سورهً
تری کل فلک دونها یتذبذب.
نابغه (ازآنندراج).
، هر رده از بنا، علامت. نشان. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به سورت شود
لغت نامه دهخدا
(هََ / هَِ)
سندان، براده. سونش. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(وَ رِ هََ)
ابر بسیارباران، زن بسیارپیه و شحامه. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به ورهاء شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از سوره
تصویر سوره
نشان بزرگی و رفعت آن هر یک از فصول یکصد و چهارده گانه قرآن مجید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سوره
تصویر سوره
((رَ یا رِ))
هریک از فصل های یکصد و چهارده گانه قرآن مجید
فرهنگ فارسی معین