شادی خوار، شادمان، خوشحال، برای مثال باده شناس مایۀ شادی و خرّمی / بی باده هیچ جان نشد از مایه شادخوار (مسعودسعد - ۵۴۲)، تو شادی کن ار شادخواران شدند / تو با تاجی ار تاج داران شدند (نظامی۵ - ۹۱۰)، خوش گذران، برای مثال به پیری و به خواری بازگردد / به آخر هر جوان و شاد خواری (ناصرخسرو - ۵۰۲)، شراب خوار
شادی خوار، شادمان، خوشحال، برای مِثال باده شناس مایۀ شادی و خرّمی / بی باده هیچ جان نشد از مایه شادخوار (مسعودسعد - ۵۴۲)، تو شادی کن ار شادخواران شدند / تو با تاجی ار تاج داران شدند (نظامی۵ - ۹۱۰)، خوش گذران، برای مِثال به پیری و به خواری بازگردد / به آخر هر جوان و شاد خواری (ناصرخسرو - ۵۰۲)، شراب خوار
مطبخی و گلخن تاب. (ناظم الاطباء) (از برهان) ، غلیان کش و تنباکوکش. (ناظم الاطباء) (برهان) ، نام پروانه ای که دور چراغ می گردد. (ناظم الاطباء). نام پرنده ای است. (برهان)
مطبخی و گلخن تاب. (ناظم الاطباء) (از برهان) ، غلیان کش و تنباکوکش. (ناظم الاطباء) (برهان) ، نام پروانه ای که دور چراغ می گردد. (ناظم الاطباء). نام پرنده ای است. (برهان)