جدول جو
جدول جو

معنی سودبخشی - جستجوی لغت در جدول جو

سودبخشی
خاصیت
تصویری از سودبخشی
تصویر سودبخشی
فرهنگ واژه فارسی سره

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دادبخشی
تصویر دادبخشی
عمل داد بخش، عدل و داد
فرهنگ فارسی عمید
(کَ تَ / تِ)
مفید. منتج. مثمر. نافع. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
عمل دادبخش:
ستمدیده را دادبخشی کنم
شب تیرگان را درخشی کنم.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(بَ)
نورپاشی. پرتوافکنی. رجوع به نوربخش شود
لغت نامه دهخدا
(بَ)
امیر نوربخشی، از شاعران قرن دهم هجری است و به روایت سام میرزا دیوان غزلی تمام کرده است. او راست:
سگت در پاسبانی شب ندارد آنچه من دارم
که سگ را تا سحر خواب است و من تا روز بیدارم.
ناصح مگو که عشاق درباختند جان ها
چندین هزار رفتند ما هم یکی از آنها.
(از تحفۀ سامی ص 38)
لغت نامه دهخدا
(سَ بَ)
نصیب و حصه و بهره دادن:
کار من سربازی و بی خویشی است
کار شاهنشاه من سربخشی است.
مولوی
لغت نامه دهخدا
به ترکی به معنی سرکش و لقبی است که پادشاه ترکستان به سلجوق سرسلسلۀ سلجوقیان داده است. (تجارب السلف ص 259)
لغت نامه دهخدا
تصویری از دادبخشی
تصویر دادبخشی
عمل داد بخش عدل داد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نوربخشی
تصویر نوربخشی
نورپاشی پرتوافکنی
فرهنگ لغت هوشیار
موثر، مفید، نافع
متضاد: زیانبخش، مضر
فرهنگ واژه مترادف متضاد