حالت سوخته شدن یا سوخته بودن، در پزشکی آسیب بافت پوست ناشی مواد سوختنی و برحسب وسعت و عمق سوختگی به سه درجه تقسیم می شود که درجۀ سوم شدیدترین و خطرناکترین آن است و عفونت و مرگ را به همراه دارد
حالت سوخته شدن یا سوخته بودن، در پزشکی آسیب بافت پوست ناشی مواد سوختنی و برحسب وسعت و عمق سوختگی به سه درجه تقسیم می شود که درجۀ سوم شدیدترین و خطرناکترین آن است و عفونت و مرگ را به همراه دارد
آنچه لایق سوختن باشد. آنچه درخور سوختن باشد: ای سوختۀ سوختۀ سوختنی ای آتش دوزخ از تو افروختنی. (منسوب به خیام). خار کو مادر گلبرگ طری است زآنکه آزار کند سوختنی است. سلمان ساوجی. - امثال: در مسجد نه کندنی است نه سوختنی است
آنچه لایق سوختن باشد. آنچه درخور سوختن باشد: ای سوختۀ سوختۀ سوختنی ای آتش دوزخ از تو افروختنی. (منسوب به خیام). خار کو مادر گلبرگ طری است زآنکه آزار کند سوختنی است. سلمان ساوجی. - امثال: دَرِ مسجد نه کندنی است نه سوختنی است
حرق. (السامی) (دهار). حاصل عمل سوختن: زآن سوختگی که در جگر داشت لیلی ز شرار او خبر داشت. نظامی. و ماءالشعیر... سود دارد بطلی سوختگی... را. (نوروزنامه). - سوختگی نفس، تنگی دم که در حبس دم و دویدن پیدا آید. (غیاث). ، عیبی از عیوب زمرد است. (جواهرنامه)
حرق. (السامی) (دهار). حاصل عمل سوختن: زآن سوختگی که در جگر داشت لیلی ز شرار او خبر داشت. نظامی. و ماءالشعیر... سود دارد بطلی سوختگی... را. (نوروزنامه). - سوختگی نفس، تنگی دم که در حبس دم و دویدن پیدا آید. (غیاث). ، عیبی از عیوب زمرد است. (جواهرنامه)