معنی سوبییتن - جستجوی لغت در جدول جو
سوبییتن
سوهان زدن، تیز کردن
ادامه...
سوهان زدن، تیز کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
غو بییتن
شتاب گرفتن
ادامه...
شتاب گرفتن
فرهنگ گویش مازندرانی
روبیتن
چهره پوشاندن زنان، در حجاب شدن
ادامه...
چهره پوشاندن زنان، در حجاب شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
توبیتن
تب داشتن، تب کردن
ادامه...
تب داشتن، تب کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
توبییت
رشته های نخ تابانده شده، نام مرتعی در اندارکل شیرگاه سوادکوه.، کژ شده، تب گرفته
ادامه...
رشته های نخ تابانده شده، نام مرتعی در اندارکل شیرگاه سوادکوه.، کژ شده، تب گرفته
فرهنگ گویش مازندرانی
مابییتن
ماه گرفتگی
ادامه...
ماه گرفتگی
فرهنگ گویش مازندرانی
لو بییتن
زیر گرفتن، سواره از روی چیزی گذشتن
ادامه...
زیر گرفتن، سواره از روی چیزی گذشتن
فرهنگ گویش مازندرانی
گربییتن
عملی برای رفع پیچش شکمدر این شیوه ی درمان بیمار دراز کشیده
ادامه...
عملی برای رفع پیچش شکمدر این شیوه ی درمان بیمار دراز کشیده
فرهنگ گویش مازندرانی
سو بیتن
ساییدن
ادامه...
ساییدن
فرهنگ گویش مازندرانی
خوبییتن
خواب آلود شدن
ادامه...
خواب آلود شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
سر بییتن
گفتگو و مجادله را دوباره آغاز کردن
ادامه...
گفتگو و مجادله را دوباره آغاز کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
ر بییتن
غلتیدن در سراشیبی، چهره پوشاندن، به سرعت آمد و شد کردن
ادامه...
غلتیدن در سراشیبی، چهره پوشاندن، به سرعت آمد و شد کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
دس بییتن
رها کردن، از دست دادن، کمک کردن
ادامه...
رها کردن، از دست دادن، کمک کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
خو بییتن
خواب به چشم آمدن، خواب آلود شدن
ادامه...
خواب به چشم آمدن، خواب آلود شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
پابییتن
پی ریزی کردن، بنیان نهادن
ادامه...
پی ریزی کردن، بنیان نهادن
فرهنگ گویش مازندرانی
دوبییتن
دویدن
ادامه...
دویدن
فرهنگ گویش مازندرانی
بییتن
بیتن
ادامه...
بیتن
فرهنگ گویش مازندرانی