ج شافع. (دستوراللغه) (یادداشت مؤلف) ، جمع واژۀ شافعه. وسایل. وسایط: التماس کرد که منصب پدر بر او مقرر دارند و شوافع قدیم و ذرایع اکید که سیمجوریان را بر دولت آل سامان ثابت است مهمل نگذارند. (ترجمه تاریخ یمینی ص 79). شوافع قدیم و وسائل اکید که پدرم را ثابت بود. (ترجمه تاریخ یمینی)
ج ِشافع. (دستوراللغه) (یادداشت مؤلف) ، جَمعِ واژۀ شافعه. وسایل. وسایط: التماس کرد که منصب پدر بر او مقرر دارند و شوافع قدیم و ذرایع اکید که سیمجوریان را بر دولت آل سامان ثابت است مهمل نگذارند. (ترجمه تاریخ یمینی ص 79). شوافع قدیم و وسائل اکید که پدرم را ثابت بود. (ترجمه تاریخ یمینی)
جمع واژۀ دافعه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). به معنی زمین نشیب و نرم که در آن آب رود. (آنندراج). رجوع به دافعه شود، جمع واژۀ دافع. (غیاث)
جَمعِ واژۀ دافعه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). به معنی زمین نشیب و نرم که در آن آب رود. (آنندراج). رجوع به دافعه شود، جَمعِ واژۀ دافع. (غیاث)
نام بت قوم نوح علیه السلام که بصورت زنی بود. (غیاث) (ترجمان القرآن). نام بتی ازقبیلۀ هذیل. (مفاتیح) (معجم البلدان) : بت پرست صورتی در خانه مکر و حیل با منات و با سواع و لات و با عزی منم. سعدی (بدایع)
نام بت قوم نوح علیه السلام که بصورت زنی بود. (غیاث) (ترجمان القرآن). نام بتی ازقبیلۀ هذیل. (مفاتیح) (معجم البلدان) : بت پرست صورتی در خانه مکر و حیل با منات و با سواع و لات و با عزی منم. سعدی (بدایع)