جدول جو
جدول جو

معنی سوادخوانی - جستجوی لغت در جدول جو

سوادخوانی(سَ خوا / خا)
ملکۀ خواندن و نوشتن:
سوادخوانی آن طفل محض اعجاز است
که شد ز عکس رخش صفحۀکتاب خجل.
نظام شیرازی.
در دو سال سوادخوانی و خطی میسر آمده و شوقی مفرط بتحصیل شده. (شیخ محمد علی حزین لاهیجی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(خوا /خا)
چشمه ای است که در یکی از ده های دامغان بود که نام آن ده هوا بود و اگر لتۀ زن حایض و امثال آن از قاذورات در آن چشمه بیفکنند باد سخت و طوفان عظیم بهم رسد چنانکه درختان و عمارات عالیه بیفکند وتا آنرا برنیارند فروننشیند و این معنی به تواتر ثابت شده و ارباب مسالک و ممالک بر آن متفق اند. (از فرهنگ رشیدی). رجوع به بادخان، بادخوان و بادخن شود
لغت نامه دهخدا
(نَ خوا/ خا)
سرود سرائیدن. (غیاث اللغات) (ازآنندراج). عمل نواخوان. نغمه سرائی. خوانندگی، مجازاً، سخن خوب و خوش را گویند و آنچه به طریق طنز و استهزا گفته شود. (غیاث اللغات) (آنندراج). تقلید بانگ و آواز دیگری و آنچه به طریق استهزا گفته شود. (ناظم الاطباء). و رجوع به غیاث اللغات شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از سواد خوانی
تصویر سواد خوانی
ملکه خواندن و نوشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نواخوانی
تصویر نواخوانی
خوانندگی و نغمه سرائی
فرهنگ لغت هوشیار
خنیاگری، نغمه پردازی، سرودسرایی، آوازخوانی، نغمه سازی، نغمه سرایی
متضاد: نوحه سرایی، مرثیه خوانی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
دوباره خوانی، مطابقه، مقابله
فرهنگ واژه مترادف متضاد